جمله معروف ادیسون را اغلب شنیدیم که من هزاران بار شکست نخوردم! بلکه هزاران راهی را یاد گرفتم که به درست شدن یک لامپ ختم نمی شد.» ادیسون.

با هیجان بالا کاری را شروع می‌کنید. یک کسب و کار راه می‌اندازید یا یک موقعیت کاری جدید رو انتخاب می‌کنید. در نقطه شروع هستید و دورنمای بسیار زیبا و موفقی را از آینده می‌بینید. در آینده‌ای که قرار هست شما آنجا باشید، پول، موفقیت، آرامش، رشد شخصی و همه ایده‌آل‌ها وجود دارند. کار خودتون رو شروع می‌کنید اما به هزاران دلیل کارها آنطور که تصور می‌کردید پیش نمی‌رود. کم‌کم آن دورنمای زیبا رنگ می‌بازد و شما متوجه می‌شوید که دارید به نقطه مقابل موفقیت یعنی شکست می‌رسید.

شکست بخشی از زندگی است. بخشی حقیقی و دردناک. هیچ شخصی دوست ندارد با برچسب شکست‌خورده شناخته شود. اما شکست یک حقیقت است و ما و اطرافیان ما را تحت تاثیر قرار می‌دهد. در زمان شکست می‌توان همه چیز را تمام شده دانست یا می‌توان از آن درس گرفت و دوباره انرژی و توان را جمع کرد برای شروع دوباره. اگر شکست خورده‌اید و می‌خواهید دوباره شروع کنید، پاسخ دادن به پنج سوال زیر می‌تواند به شما کمک بزرگی کند:

۱- این شکست چه درسی برای من دارد؟

شکست‌ها نتیجه مجموعه‌ای از اتفاق‌ها هستند اما هرچقدر دیگران و عوامل خارجی در شکست دخیل باشند، در نهایت مسئول شکست، خود شما هستید و باید این را بپذیرید. سعی کنید گذشته را مرور کنید و نقاط مهمی که باعث بروز تغییر در شرایط شما شده را بیابید و ببینید که در شرایط ویژه چه‌کاری انجام داده‌اید و چطور تصمیم گرفته‌اید.

۲- چه کاری را می‌توانستم متفاوت انجام دهم؟

همیشه برای تصمیم‌گیری در مورد کاری، بیش از یک انتخاب داریم. این‌که چطور تصمیم بگیریم مسیر حرکت و سرنوشت کار را تحت تاثیر قرار می‌دهد. پس بهتر است برگردید به عقب و به زمان‌های حساس فکر کنید. به تصمیم‌هایی که گرفته‌اید بی‌اندیشید. چه انتخاب‌های دیگری می‌توانستید داشته باشید؟ چه کاری را می‌توانستید متفاوت انجام دهید؟ چه قدم‌هایی را می‌توانستید بردارید؟

۳- آیا به مهارت‌های بیشتر یا متفاوتی احتیاج دارم؟

همه ما نقاط قوت و ضعفی داریم. ضعف‌های ما در طبقه‌بندی‌های مختلفی قرار می‌گیرند. بعضی از ضعف‌ها ذاتی است. یعنی بصورت ذاتی نمی‌توانیم در انجام کارهایی عالی باشیم. مثلا بعضی از آدم‌ها بصورت ذاتی رقابتی هستند وبرخی دیگر اینطور نیستند. برخی از ضعف‌ها، ضعف در مهارت است. مثلا ممکن است شما شکست خورده‌اید چون اصول مالی و مدیریت مالی کسب و کار را نمی‌دانسته‌اید و نتوانسته‌اید گردش مالی کسب و کار خود را مدیریت کنید. بهتر است ببینید به چه مهارت و دانشی نیاز دارید که کمبود‌های قبل را پر کند.

۴- از چه کسی می‌توانم مشورت بگیریم؟

وقتی درگیر موضوعی هستید، ذهن شما به شکلی درگیر می‌شود که نمی‌توانید از بیرون به مسئله خود نگاه کنید. اما ممکن است دوستان و اقوام و آشنایان یا متخصص‌هایی وجود داشته باشند که بتوانند به شما کمک کنند تا موضوع کار خود را از زاویه جدیدی ببینید. بهتر است از شخص مناسبی بازخورد بگیرید و از او کمک بخواهید. خیلی از مردم درخواست کمک نمی‌کنند چون فکر می‌کنند که کمک خواستن مترادف ضعف است. اما کمک خواستن نشانه این است که شما آماده یادگیری هستید.

۵- قدم بعدی چیست؟

بهتر است همین حالا برگردید و به دورنمای کار خود و اهدافی که داشته‌اید فکر کنید. اگر این شکست توقفی در کار شما ایجاد کرده، برای دوباره به حرکت درآمدن چه کاری باید انجام بدهید؟ شناسایی قدم بعدی به شما کمک می‌کند تا یک برنامه اجرایی از اقدامات لازم تهیه کنید.

داشتن تجربه شکست اتفاق ارزشمندی است که می‌تواند زندگی شما را دستخوش یک تحول بزرگ کند. استفاده از این موقعیت تنها وابسته به نوع نگاه شما به موضوع شکست است. شاید لازم نباشه که تاکید کنم همه آدم‌هایی که به موفقیت رسیده‌اند، تجربه بزرگی در شکست دارند.

خانم‌ها، آقایان لطفا کمربندهای خود را ببندید راه درازی در پیش است.

منبع : thecoach.ir

برچسب‌ها: جملات قصار مدیریتی, برایان تریسی,دانلود رایگان کتاب, داستانهای مدیریتی

۱ دیدگاه. ارسال دیدگاه جدید

  • آقا من بعد از هر شکستی پنجاه تا سوال از خودم، خودش، خودمون، خودتون و خودشون میپرسم اما بازم توفیقی حاصل نمی شه. به نظر شما مشکل کار کجاست؟
    .
    .
    .
    ارادتمندم

    پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

فهرست
error: Alert: Content is protected !!