شما حقوق فعلی خود را انتخاب کرده اید.
در فکرتان تصویر ذهنی پاک نشدنی ای از خودتان تنظیم کنید که در حال پیشرفت هستید. این تصویر را محکم نگهدارید. هرگز نگذارید محو شود. ذهنتان تلاش خواهد کرد تا این تصویر را بوجود آورد. .. محدودیت ها را در خیالاتتان نسازید.“نورمن وینسنت پیال”
امروزه شما دقیقاً همان مقداری که تصمیم گرفته اید داشته باشید را دارید، نه بیشتر و نه کمتر. شما از نظر مالی در این نقطه قرار دارید چرا که شما تصمیم گرفته اید در اینجا باشید. فقط شما. نه هیچکس دیگر. در موضوع درآمد، این حرف به آن معناست که هر درآمدی که امروز دارید همان مقداری است که تصمیم گرفتهاید داشته باشید. نه یک ریال بیشتر و نه یک ریال کمتر. شما در نتیجه ی کارهایی که کرده اید و کارهایی که نکردهاید تصمیم گرفتهاید این مقدار در آمد داشته باشید. کارهای خاصی انجام داده اید تا درآمدتان را به مقدار امروزی برسانید و کارهایی هستند که انجام ندادهاید که باعث شدهاند در آمدتان کمتر از مقداری باشد که واقعاً توانایی داشتید بدست آورید. هرآنچه که امروزه درآمد دارید را خودتان تصمیم گرفته اید کسب کنید. وقتی من برای بار اول این شنیدم، اینکه خودم تعیین کنندهای درآمد خودم بودم، خیلی شگفت زده و عصبانی شدم. به شدت آن را انکار کردم. گفتم «این حقیقت ندارد. هیچ کس انتخا ب نمیکرد که این مقدار درآمد داشته باشد و همیشه نگران پول باشد.»
فصل اول
قسمت ۱-۱
نرمال جدید
توماس ادیسون گفته است : نبوغ ۱ درصد الهامات و ۹۹ درصد کار سخت است. به همین ترتیب اغلب اوقات یک نابغه فقط فرد با استعدادی است که تمام تلاش خود را انجام داده است. به فصل «نرمال جدید» در موفقیت کسب و کار، استخدام و شغل خوش آمدید. در عرض چند سال از عصر فراوانی که بازار بورس رونق داشت، نرخ بیکاری کمتر از ۵ درصد بود و اطرافیان ما میلیونر و بیلیونر میشدند، به عصر جدید آشفتگی که هیچ چیزی قابل پیش بینی نیست وارد شدهایم. امروزه وضع اقتصادی به طور کامل تغییر یافته است و قرار نیست در دوره زندگی ما به صورت قبل بازگردد.
ما دچار یک تغییر الگویی بزرگ شدهایم. وقتی اینگونه تغییری در افکار و جامعه صورت میگیرد تنها چند نفر موقع بوقوع پیوستن آن متوجه آن خواهند شد. بیشتر افراد در منطقه آرامش به سر میبرند به این معنا که کارهای قدیمی را به همان روش قدیمی انجام میدهند و فرض آنها بر این است که رکود اقتصادی و مالی سال ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۰ تنها یک سرعتگیر وسط جاده بوده است و بزودی همه چیز به حالت نرمال باز خواهد گشت. حق با آنها است، اما تعریف نرمال تغییر یافته است. از این به بعد اگر میخواهید موفق باشید و همه ی چیزهایی که برای شما ممکن است را بدست بیاورید باید باهوشتر باشید و سختتر از هر زمان دیگری کار کنید. برای اینکه به بالاترین حد حوزه کاریتان برسید باید یک مقدار زودتر شروع به کار کنید، مقداری سختتر کار کنید و دیرتر به خانه بروید.
مسابقه در حال انجام است
حقیقت این است که مسابقه ای در حال انجام است و شما در آن مسابقه حضور دارید. اگر سرعت نگیرید افراد دیگر این کار را انجام خواهند داد. رقبای اطراف شما حرکتشان را افزایش خواهند داد و از شما خیلی جلو خواهند زد. ضرب المثل قدیمیای وجود دارد که میگوید: «یک نسل زحمت فراوان میکشد و ثروت می اندوزد اما نسل سوم تمام زحمات را هدر میدهند و ثروت را از بین میبرند.» این مثل به داستان یک کارآفرین فقیر برمی گردد که کسب و کاری را راهاندازی کرد و بالاخره قبل از اینکه کسب و کارش را به فرزندانش بسپارد توانست از نظر مالی به موفقیت برسد. آنها کسب و کار را بدرستی مدیریت نکردند و تمام پول را بر باد دادند چرا که نمیدانستند این پول از ابتدا چگونه بدست آمده بود. این قضیه باعث شد که فرزندان آنها مجبور شوند دوباره با کارگری و کارمندی از ابتدا شروع کنند.
«یک نسل زحمت فراوان می کشد و ثروت می اندوزد اما نسل سوم تمام زحمات را هدر میدهند و ثروت را از بین میبرند» داستانی عادی در مورد این است که ثروت چگونه بارها و بارها اندوخته و بعد تلف میشود.بعد از جنگ جهانی دوم آمریکا «آخرین بازمانده» بود. بیشتر افرادی که در حال حاضر زنده هستند درباره بحران بزرگ که بین سالهای ۱۹۲۹ تا ۱۹۴۱ به وقوع پیوست، خاطرهای ندارند. زمانی که نرخ بیکاری به ۲۸ درصد رسیده بود و برخلاف تمام برنامههای قابل تصور دولت که برای باز گرداندن رونق اقتصادی انجام داده بود اما سال به سال تغییری ایجاد نمیشد. بعد از یک قرن سیاست مصیبت بار دولتی، تقاضای زیاد صنعتی و نیروی کار جنگ جهانی دوم آمریکا را از بحران خارج کرد. بیشتر تاجران و اقتصاددانان تصور می کردند بعد از اتمام جنگ دوباره در بحران فرو میرود اما خوشبختانه این اتفاق نیافتاد.
رشد ثروت
با این حال نسلهای سالهای ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ در سالهای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ شروع به کار کردند تا از موقعیت کمیاب آمریکا در اقتصاد جهان استفاده کافی را ببرند. آنها کسب و کارهایی را تأسیس و گسترش دادند، شغل ایجاد کردند، ثروت و موقعیت ایجاد کردند، تعداد محصولات و خدمات موجود را شدیداً افزایش دادند و با ایجاد ۴۰ درصد تولیدات ناخالص جهان، آمریکا را به موتورخانه اقتصادی جهان تبدیل کردند. اینموفقیت شگفتآوری در تاریخ بشریت بود، موفقیتی که تا آن زمان دیده نشده بود و تا به حال نیز دیده نشده است.
اما در سالهای ۱۹۷۰ که نسل پر جمعیت وارد بازار کار شد، بقیه جهان، مخصوصا آلمان و ژاپن، توانستند خود را آمریکا برسانند. این دومین نسل که تا به حال چیزی جز وفور نعمت را تجربه نکرده بودند چیزهایی مانند استانداردهای بالای زندگی و اقتصاد در حال رشد به همراه موقفیتهای بیشمار برای کشب موفقیت و ثروت را مسائل عادی تلقی کردند. همه امیدوار بوند یا انتظار داشتند تا وقتی ۳۰ ساله بشوند میلیونر بشوند.
افسوس! درست مانند تمام تمدن های قرنهای گذشته این نسل ثروتمند، نسلی که به آنها نسل پرجمعیت می گوییم به نوعی احساس محق بودن میکردند. این باور را پیدا کرده بودند که اگر در امریکا به دنیا بیایید مستحق داشتن یک زندگی پربار هستند.
مشهورترین مقصد
صحبت در مورد وفور نعمت و موقعیت عالی آمریکا مانند یک تلگراف بومی در جنگل در میان جهان انتشار یافت و بالاخره افرادی از تمام جهان چه به صورت قانونی و چه به صورت غیرقانونی، به سوی آمریکا رهسپار شدند تا جزئی از این ثروت شوند. آمریکا به مشهورترین مقصد جهان تبدیل شد و هنوز هم برای افراد زیادی اینگونه است. گفته شده است که با ارزشترین کاغذ در کرهی زمین گرین کارت آمریکایی است که به یک خارجی اجازه میدهد به صورت قانونی در آمریکا زندگی و کار کند.
متأسفانه ما انسانها ضعیف شدهایم. اکثریت آمریکایی ها انتظار دارند از هیچ، چیزی بدست آورند و پولی که کسب نکردهاند و لایق آن نیستند را میخواهند. آنها به دنبال راههای سریع و آسانی هستند تا ثروتمند شوند و احمقانه به دنبال طرحهای «به سرعت پولدار شوید» بعدی هستند. اینکه مثل قدیم پول دربیاورند، که برای آن تلاش کنند، به نظرشان غیرمنصفانه و بی مهری است.
اقتصاددانی به نام جوسف اسکامپیتر در بارهی «تندباد ویرانی خلاق» صحبت کرده است و آشفتگی و تغییر اقتصادی بی پایانی که اقتصاد ما را دگرگون خواهد کرد را پیش بینی کرده است. امروزه سه عامل وجود دارد که زندگی اقتصادی و آینده مان را بطور کلی مختل میکند و باعث ویرانیهای پایان ناپذیر، اجتناب ناپذیر و پیش بینی نشدنی میشوند.
انفجار اطلاعات
یکی از آن عوامل اطلاعات است. دو تا سه سال یکبار اطلاعات موجود در جهان دو برابر میشود. برخی معتقدند که از سال ۲۰۲۰ هفتاد و دو روز یکبار اطلاعات دو برابر خواهد شد! فقط در یک سال تقریباً یک میلیون کتاب و میلیونها مقاله به زبان انگلیسی منتشر میشوند و تنها یک اطلاعات کوچک که روی کسب و کار، شغل و یا حرفه شما تأثیر میگذارد میتواند روی آینده شما اثر عمدهای بگذارد، چه اثر منفی باشد چه مثبت.
انقلاب تکنولوژی
دومین عامل که امروزه باعث تغییر میشود انفجار تکنولوژی است. گفته میشود که تکنولوژی جدید تنها ۶ ماه عمر مفید دارد. اگر تکنولوژیای وجود داشته باشد احتمالاً تا به حال از رده خارج شده است.
قسمت ۱-۲
در سراسر دنیا، در آمریکا و مخصوصاً در آسیا و اروپا، برخی از باهوشترین، بلندهمتترین و مصممترین مخترعان، کارآفرینان، نوآوران و آفرینندگان، شب و روز کار میکنند تا تکنولوژیهای متفاوت و جدیدی ایجاد کنند که باعث خلق صنایع جدید و از بین رفتن صنایع قدیمی بشوند.
افزایش در رقابت
عامل سومی که بر زندگی شما تأثیر می گذارد و باعث تغییر میشود رقابت است. همانطور که مشور حقوقی مارشال گولداسمیت می گوید: «سه عاملی که تعیین کننده ی اصلی آینده ما هستند رقابت، رقابت و رقابت است.» هر کدام از این سه عامل روی بقیهی عوامل نیز تاثیر می گذارد. وقتی اطلاعات را ضربدر تکنولوژی و بعد ضربدر رقابت کنید، نرخ تغییری بدست میآید که شتاب زیادی دارد و همه چیز را از جلوی راه خود کنار می زند و باعث می شود محصولات، خدمات، ایده ها و تکنولوژی ها حتی قبل از اینکه میز نقشه کشی را ترک کنند، از رده خارج شوند. و در سالهای آینده این نرخ تغییر افزایش خواهد یافت.
آلیس در سرزمین عجایب
خیلی از افراد بر پایه «آلیس در سرزمین عجایب» زندگی میکنند، احساس میکنند در جهانی موازی با این جهان زندگی میکنند و به اطراف خود نگاه می کنند اما متوجه نیستند در اطرافشان چه اتفاقاتی میافتد. در کتاب «آلیس در سرزمین عجایب» نوشته لویس کارل، صحنه ای وجود دارد که آلیس با خرگوشی که مدام دود و میگوید «دیر شده. ملاقات مهم من دیر شده» صحبت میکند. آلیس از خرگوش میپرسد «چرا همیشه میدوی؟ چرا آهسته تر نمیروی؟»
خرگوش همانطور که در جا میدوید جواب داد «این واقعاً دویدن نیست. اگر میخواهی در جای قبلی خود بمانی باید اینطور بدوی. اگر بخواهی جلو بیافتی باید حداقل دو برابر این بدوی!»
در زندگی ما نرمال جدید این است که باید دو برابر قبل بدویم تا در موقعیت شخصی، ملی و جهانی خود باقی بمانیم. باید مقداری سخت تر و باهوش بیشتری کار کنیم، بیشتر از آنکه تا به حال از ما انتظار میرفت. بقیه جهان به ما رسیدهاند و میخواهند از همان استاندارد زندگیای که ما لذت میبریم، لذت ببرند. تنها تفاوتمان این است که آنان حاضرند ۶ روز در هفته ۱۲ الی ۱۶ ساعت در روز یا بیشتر برای رسیدن به این هدف کار کنند. آنها مصمم هستند که این موقعیت ما را بدست آورند.
چاق و تنبل
بیشتر افرادی که خارج از آمریکا زندگی میکنند مخصوصاً آسیاییها بر این باورند که آمریکاییها چاق و تنبل شدهاند و روزهای تسلط آمریکا بر جهان به پایان رسیده است. این باور برای تعداد زیادی از افراد درست است. احتمالا ً۸۰ درصد جمعیت بدون تلاش به پیش میروند. به داشتن شغل و زندگی متوسط راضی هستند. اما مشکل به پیش رفتن بدون تلاش این است که فقط اینکار را میتوان به یک سمت انجام داد: به سمت پایین.خبر خوش این است که درهای بیشماری و فرصتهای نامحدودی در اطراف شما در حال باز شدن هستند. به دلیل آشفتگی زیاد و نرخ تغییر سریع در دنیای امروز موقعیت های بیشماری برای شما وجود دارد تا بتوانید در سالهای آتی زندگی فوقالعادهای بسازید، به تمام اهدافتان برسید و اگر ثروتمند نشوید حداقل از نظر مالی مستقل شوید.اما در بازی جدید قوانین تغییر کردهاند. در این برنامه شما با قوانین جدید موفقیت، ارتقاء ثروت و کامیابی آشنا خواهید شد. شما تعدادی از قدرتمندترین ایدهها و بصیرتهایی که موفقترین مردان و زنان هر رشته استفاده کردهاند را یاد خواهید گرفت. شما یاد خواهید گرفتکه چگونه زندگی کاری و آیندهتان را تحت کنترل خود درآورید و بیشتر از آن چیزی که تا به حال فکر میکردید درآمد کسب کنید و تقریباً بیشتر از همهی اطرافیانتان به موفقیت برسید.
قدرت انجام کارها بصورت خودکار
یکی از سریعترین راههایی که می توانید در شغلتان پیشرفت کنید، که با ارزشتر شوید و حمایت افرادی را بدست آورید که می توانند به شما کمک کنند تا پول بیشتری کسب کنید این است که قدرت انجام کارها بصورت خودکار را در خود ایجاد و حفظ کنید. همیشه به دنبال راههای جدید، بهتر، سریعتر، و ارزانتر برای ایجاد ارزش باشید، راههایی که بوسیله آن کاررا به اتمام برسانید و به کمک آنها از انتظارات دیگران نسبت به خود فراتر روید. گاو وحشی را از شاخهایش بگیرید، تلاش بیش از حد بکنید، برای گرفتن مسئولیت های بزرگتر داوطلب شوید و همیشه بیشتر از مقداری که حقوق میگیرید کار کنید. به نظر می رسد دنیا از آن افرادی باشد که به سمتش دست دراز میکنند و دو دستی آن را میقاپند. از آن افرادی است که کاری را انجام میدهند به جای اینکه آرزو کنند، امیدوار باشند، برنامهریزی کنند، دعا کنند و قصد انجام کاری را تنها زمانی میکنند که همه چیز مناسب باشد.افراد موفق لزوماً کسانی نیستند که همیشه تصمیم درست را میگیریند. اهمیت ندارد که فرد چقدر باهوش باشد چراکه هیچ کس نمیتواند این کار را انجام دهد. اما وقتی یک فرد موفق تصمیمی میگیرد آن را عملی میکند. قدم به قدم به سمت اهدافشان حرکت میکنند. با این کار بازخوردها و نشانههایی دریافت میکنند که به آنها اجازه می دهد خوداصلاحی کنند. مستمراً اطلاعات جدید بدست می آورند که به آنها اجازه میدهد برنامههایشان را به صورت وسیع یا جزئی تنظیم کنند.
مستمراً در مسیر حرکت اصلاحات انجام دهید
زندگی فرآیندی از آزمون و خطا و همچنین تصحیح مسیر است. برای مثال وقتی هواپیمایی از شیکاگو به قصد لوس آنجلس حرکت میکند ۹۹ درصد مواقع خارج از مسیر است. این نرمال و طبیعی و مورد انتظار است. خلبان مستمراً تصحیح مسیر می کند، مقداری به شمال مقداری به جنوب، ارتفاع زیاد و ارتفاع کم. خلبان مستمراً مسیر و سرعت را تنظیم میکند و مطمئناً چند ساعت بعد درست زمان که موقع پرواز از شیکاگو پیشبینی شده بود هواپیما به زمین مینشیند. تمام مسیر فرآیندی از تخمینها و تصحیح مسیرها بوده است. داستان زندگی شما نیز همین است.
واقعیت این است که در زندگی هیچ ضمانتی وجود ندارد. هر کاری که انجام میدهید، حتی عبور از خیابان، مملو از عدم قطعیت است. هیچ گاه نمی توانید مطمئن شوید که هر کدام از عمل یا رفتار شما میتواند نتیجه مورد نظر شما را به دست آورد. همیشه ریسکی وجود داردو جایی که ریسک وجود داشته باشد ترس موجود است و هر چیزی که به آن فکر میکنید در ذهن و قلبتان رشد میکند. افرادی که به صورت مداوم به ریسکهای همهی کارهایشان فکر میکنند به زودی مشغول ترسها، تردیدها و اضطرابهایی میشوند که نمیگذارند در وهله اول تلاشی صورت بدهند.
به سوی اهدافتان حرکت کنید
در دانشگاه ببسون تحقیق ۱۲سالهای درباره شغل فارغالتحصیلان رشته MBA در حوزهی کارآفرینی صورت گرفت که محققان نتیجه گرفتند که فارغ التحصیلانی که موفق شده بودند به دلیل استفاده از «صل راهرو» به اهدافشان رسیده بودند.محققان ببسون کامیابی در موفقیت کسب و کاری را به عبور از یک راهرو تشبیه کردهاند. هر کدام از ما در ورودی این راهرو میایستیم و به درون تاریکی مینگریم و میبینیم که راهرو در مسافت دوری ناپیدا میشود. محققان گفتهاند که تفاوت میان افراد موفق و شکست خوردگان در تحقیقشان را میتوان با یک کلمه «حرکت کردن» توضیح دهند.افراد موفق حاضر بودند بدون داشتن هیچ تضمینی از میان راهروی موفقیت حرکت کنند. حاضر بودند ریسک عدم قطعیت را بپذیرند و توانستند بر ترسها و تردیدهای معمول که اکثر مردم را در جانگه میدارند، غلبه کنند.
قسمت ۱-۳
درهای جدید به سوی فرصتها
چیزی که محققان ببسون دریافتند این بود که وقتی از راهروی زندگی عبور میکنید در دو طرفتان درهای جدیدی بسوی فرصتها برایتان باز میشوند. با این وجود اگر در حرکت نباشید و از راهرو در حال عبور نباشید آن درها را نخواهید دید. اگر قبل از اینکه از سوی ایشان پا جلو بگذارید و دست به عمل بزنید منتظر هر گونه تضمینی باشید، فرصتها به سوی شما گشوده بخواهند شد.گفتهی پیروان کنفوسیوس که «سفر هزار فرسنگی با یک قدم آغاز می شود» به این معناست که موفقیتهای بزرگ با مواجهه شما با عدم قطعیت اجتناب ناپذیر در هر مقصد و با شهامت قدم جلو گذاشتن در راه اهدافتان آغاز خواهد شد. با برداشتن قدم اول توسط شما آغاز میشود.
اصل خلاء در کامیابی
چندی پیش زوجی با یک مشکل پیش من آمده بودند. شوهر برای شرکتی کار میکرد که خانوادهاش آن را اداره میکردند و خیلی ناراحت بود. شرکت پر از سیاست، غیبت، و منفی بافی بود و پر از استرس بود و از شغلش متنفر بود. میخواست شغل دیگری بیابد اما پیشنهاد شغلی دیگری نداشت یا موقعیت دیگر مثل موقعیت فعلیاش سراغ نداشت. در رابطه با اینکه باید چکار کند نظر مرا پرسید.به او توضیح دادم که اصل خلاء در کامیابی وجود دارد که بیان میدارد وقتی هر گونه خلائی را ایجاد کنید طبیعت فوراً دست به کار میشود تا آن خلاء را پر کند. در مشکل او این موضوع را میتوان اینگونه توضیح داد که تا زمانی که در شغل فعلیاش میماند امکان نداشت بتواند فرصتها را شناسایی کند و فرصتهای دیگر نیز نمیتوانستند او را بیابند. به او گفتم که جهشی از روی ایمان بردارد و بدون طناب نجات یا حصار ایمنی از شغل فعلی کنار بکشد. به او اطمینان دادم که اگر این کار را انجام دهد تمام فرصتها به سمت او هجوم میآورند، فرصتهایی که نمیتوانست ببیند چراکه در موقعیت فعلی خود حبس شده بود.توصیه مرا گوش داد، از شغلش استعفا داد. اعضای خانوادهاش خیلی عصبانی شدند و به او گفتند اگر شغلش را ترک کند، بیکار خواهد شد. اما او مقاومت کرد. به خانه رفت و چند روزی استراحت کرد و شروع به فکر کردن راجع به تجربیات و مهارتهایش کرد و اینکه چگونه میتوانست آنها را در شغلهای دیگر و شرکتهای دیگر به کار ببندد.در عرض دو هفته بدون اینکه تقاضایی کند از دو شرکت دیگر دو شغل به او پیشنهاد شد که هر دو حقوق بالاتری نسبت به زمانی که برای شرکت خانوادگیاش کار میکرد پیشنهاد داده بودند و فرصتهای زیادی دربرداشتند که بسیار بهتر از شغلی بود که از آن استعفا داده بود. به محض اینکه به بازار کار خبر رسید که او در دسترس است، صاحبان شرکتهای دیگر که در گذشته با او و شرکت او کار کرده بودند، مشتاق بودند درها را به روی او بگشایند. زمانی که از راهروی زندگی عبور میکرد فرصتهایی را دید که تابه حال ندیده بود چرا که خود را به جایی که بود محدود کرده بود.
کارهای بیشتری امتحان کنید
اگر میخواهید سریعتر به موفقیت برسید فقط کافی است کارهای بیشتری را انجام دهید یا امتحان کنید. اقدامات بیشتری انجام دهید. مشغول تر شوید. کارتان را زودتر آغاز کنید و سختتر کار کنید و دیرتر به خانه بروید. احتمالات را به نفع خود تغییر دهید. طبق قانون احتمال، هر چه چیزهای بیشتری را ا متحان کنید احتمال بیشتری وجود دارد که کاری را امتحان کرده باشید که بیشترین تغییر را ایجاد میکند.شانس تا حدودی قابل پیش بینی است. اگر شانس بیشتری می خواهید ریسکهای بیشتری را بپذیرید. فعالتر باشید. خودتان را بیشتر در معرض دید قرار دهید. هر چه سختتر کار کنید خوش شانستر میشوید.تام پیترز نویسندهی پرفروشترین کتاب با نام «در جستجوی برتری» و کتابهای دیگر در حوزهی تجارت دریافت که ویژگی اصلی موفقترین مدیرانی که در تحقیقش حضور داشتند «تمایل به عمل» بود. انگار شعار آنها «آماده باش، هدف بگیر، شلیک کن» بوده است. رویکردشان به تجارت را میتوان در این چند کلمه خلاصه کرد: «اقدام کن، اصلاح کن، امتحان کن». آنها دریافته بودند که آینده از آن افراد عملگرا و ریسکپذیر است.همانطور که ژنرال داگلاس مک آرتبر گفته است، موفقترین افراد میدانند که «امنیتی در زندگی وجود ندارد، تنها فرصت وجود دارد.» و کشف جالب این است که «اگر به دنبال فرصتها باشید هر امنیتی که بخواهید بدست خواهید آورد.» همچنین اگر به دنبال امنیت باشید نه به فرصتها دست خواهید یافت و نه به امنیتی که در پی آنها بودهاید. شاهد ما در این قضیه در اطراف ما است، در کاهش اندازه و ساختاربندی مجدد شرکتها، جایی که هزاران مرد و زن که به دنبال امنیت شغلی بوده اند حالا خود را برای مدت طولانیای بیکار مییابند.
اصل شتاب
اصل شتاب برای موفقیت وجود دارد که برای شما بسیار با اهمیت است. از دو قانون فیزیکی استنتاج شده است. قانون اینرسی و قانون شتاب. و در تمام کارهایی که به انجام می رسانید و همچنین شکست میخورید به طور مساوی کاربرد دارد.قانون اینرسی در فیزیک میگوید: بدن در حال حرکت به ادامه حرکت گرایش دارد مگر اینکه نیروی خارجی بر او اثر کند، بدن در حال استراحت تمایل دارد در حال استراحت باقی بماند مگر اینکه نیرویی خارجی بر آن اثر کند.قانون شتاب میگوید: ممکن است در ابتدا برای آغاز حرکت نیروی زیادی مورد نیاز باشد اما برای ادامه حرکت نیروی کمتری نیاز است. برای شروع یک تجارت و فعالیت جدید به تلاش بسیار زیادی نیاز است اما وقتی کار را شروع کردید راحت تر می توانید ادامه دهید. همانطور که انیشتین گفته است «هیچ اتفاقی نمی افتد مگر اینکه چیزی حرکت کند» و اتفاقی نخواهد افتاد مگر اینکه شما حرکتی بکنید.
کاری را شروع کنید و آن را ادامه دهید
به سادهترین بیان، وقتی این قوانین برای شما و در زندگی شما بکار بسته شوند، قوانین بیان میدارند که وقتی آغاز به کار کردید، وقتی به سوی چیزی که برای شما مهم است حرکت کردید، راحتتر میتوانید پیشرفت کنید تازمانی که بعد از متوقف کردن کاری بخواهید آن را مجدداً شروع کنید.وقتی به افراد موفق نگاه میکنید متوجه خواهید شد که آنها به چرخانندگان بشقاب در نمایشها خیلی شباهت دارند. کاری را شروع میکنند، شروع به چرخاندن بشقابها بر روی میله های میکنند. بعد به چرخاندن آنها ادامه میدهند، چراکه میداند اگر بشقابی بیافتد یا متوقف شود سختتر میتواند مجدداً آن را به چرخش در بیاورد تا وقتیکه فقط باید چرخاندن آن را ادامه دهد.وقتی هدف و برنامهای دارید شروع کنید! و وقتی به سمت هدفتان شروع به حرکت کردید، متوقف نشوید. هر روز کاری بکنید تا به هدفتان بزدیکتر شوید. نگذارید اندازهی هدف و زمان دستیابی به آن هدف شما را پریشان کند یا شما را عقب نگهدارد.حین فرآیند برنامه ریزیتان هدف را به وظایف و فعالیتهای کوچکی که هر روز میتوانید آنها را انجام دهید، خرد کنید. لازم نیست زیاد کار کنید اما هر روز هر هفته هر ماه با انجام دادن وظایف و فعالیتهای تعیین شده، باید به سمت مقاصد تعیین شده و روشن خود پیشروی کنید.
هر روز خود را منضبط کنید
اینجاست که قضیه جدی میشود.مهمترین ویژگی برای موفقیت انضباط شخصی است. انضباط شخصی توانایی فرد در مجبور کردن خود برای انجام دادن کاری که باید انجام دهد در زمانی که باید انجام شود، چه حالش را داشته باشد چه نداشته باشد.بگذارید این تعریف انضباط شخصی را به بخشهای کوچکتر تقسیم کنم. اول اینکه انضباط شخصی توانایی مجبور کردن خودتان است. این به آن معناست که باید از قدرت و اراده استفاده کنید تا خود را مجبور به حرکت کنید و بر نیروی اینرسی که شما را عقب نگهمیدارد غلبه کنید. دوم کاری که باید انجام دهید را در زمانی که باید انجام شود، انجام دهید. این به آن معناست که برنامه ای میریزید و زمانبندی میکنید و بعداً کاری که گفتهاید را انجام میدهید. در زمانی که تعیین کردهاید آن را انجام میدهید. قولی که به خود و دیگران دادهاید را نگه میدارید.سومین بخش این تعریف چه حالش را داشته باشید چه نداشته باشید، میباشد. میدانید، هر فردی اگر استراحت کافی کرده باشد و زمان زیادی داشته باشد، حال انجام دادن کاری را داشته باشد یا میخواهد کاری را انجام دهد چراکه او را خوشحال می کند، میتواند هر کاری که بخواهد انجام دهد. با این حال آزمون شخصیتی واقعی واقعی است که کاری را انجام میدهید که باید انجام دهید چه حالش را داشته باشید و چه نداشته باشید، مخصوصاً زمانی که اصلاً حالش را نداشته باشید.در واقع میتوان از مقدار تواناییتان برای اقدام در جهت اهداف و آرزوهایتان حتی وقتی خسته هستید و انگیزه ندارید و پیشرفتی نمیکنید، فهمید که تا چه حدی چیزی را میخواهید و به عنوان یک فرد چه تواناییهایی دارید، تا اغلب در همین زمان است که به موفقیت بزرگ دست مییابید.رالف والدوامرسون نوشته است: «وقتی شب به تاریکترین حد خود میرسد، ستارهها بیرون می آیند.» توانایی شما در پایداری، برای ادامه اقدامات بصورت قدم به قدم در مسیر آرزوهایتان چیزی است که در نهایت موفقیتتان را تضمین میکند. اگر به کاری که دارید انجام میدهید ادامه دهید هیچ چیزنمیتواند شما را متوقف نماید.اگر انضباط لازم را برای اقدام کردن مستمر یا استفاده از قدرت انجام کار را داشته باشید، موفقیت نهایی شما تضمین شده است.
تمرین عملی:
حال در اینجا هفت تمرین عملی وجود دارد تا بوسیله آنها بتوانید این ایدهها را عملی سازید:
۱٫ مهمترین حوزهی شغلی خود را که اطلاعات باعث میشوند مجبور شوید تغییراتی ایجاد کنید را تعیین کنید.
۲٫ مهمترین تغییر تکنولوژی که روی درآمدتان تأثیر میگذارد و خواهد گذاشت را مشخص کنید.
۳٫ رقابتی که بیشترین تأثیر را بر صنعت و درآمد شما میگذارد مشخص کنید.
۴٫ یک عنصر انضباطی کلیدی را تعیین کنید که باید برای داشتن حرکت سریعتر در حرفهتان آن را کسب کنید.
۵٫ اقدامی که فوراً میتوانید انجام دهید تا حرفه و درآمدتان را بهبود ببخشید انتخاب کنید.
۶٫ تنها فرصت بزرگ برای شما در شغل یا صنعت امروز را مشخص کنید.
۷٫ حوزهای را که قرار است عملی انجام دهید تا کارتان را بهبود ببخشید و درآمدتان را افزایش دهید تعیین کنید.
فصل دوم
۲-۱
آینده متعلق به افراد با صلاحیت است
راز بزرگ زندگی این است که هیچ راز بزرگی وجود ندارد. اپراوینفری گفته است: اگر حاضر باشید کار کنید، هدفتان هر چه باشد میتوانید آن را به دست آورید.امروزه در پیشرفتهترین دوران تاریخ بشری زندگی میکنیم. در این دوره میتوانید از افرادی که تا به حال زیستهاند بهتر و طولانیتر زندگی کنید و به علاوه در سالهای آتی بهتر خواهد شد.شما فوقالعاده هستید. در جهان هیچکس تا به حال نبوده و درآینده نیز نخواهد بود که ترکیبی شبیه توانایی، استعدادها، دانش، تجربه، آرزوها و اهداف و جاهطلبیهایی که شما دارید را داشته باشد. احتمالاً وجود دو نفر دقیقاً شبیه شما،۵۰ بیلیارد به یک است، به بیان دیگر این اتفاق هیچ گاه نخواهد افتاد.مغز شما ۱۰۰ بیلیارد عصب دارد. هر سلول در مغز شما به بیش از ۲۰۰۰۰ سلول دیگر از طریق دندریت به هم متصل هستند. محقق مغز به نام تونی بوزان تخمین زده است که ۱۰۰ بیلیارد عصب به توان ۲۰۰۰۰ به این معناست که تعداد افکاری که مغز شما میتواند خلق کند بیشتر از تعداد مولکولهای شناخته شده در جهان است. این مقدار معادل آن است که جلوی آن ۱۰ صفحه صفر وجود دارد. تنها در یک روز، حدوداً به ۷۰۰۰۰ موضوع بدون کوچکترین تلاشی فکر میکنید.
هرچه باهوشتر شوید، باهوشتر میشوید
نکته جالب در مورد ذهن باورنکردنی شما این است که مانند ماهیچه میماند. هر چه بیشتر از آن استفاده کنید، قویتر و انعطافپذیرتر میشود. متأسفانه، عکس آن نیز صحیح است. اگر از آن استفاده نکنید، آن را از دست خواهید داد. بدون تمرین و انبساط مداوم ذهنتان، ضعیفتر میشود و بسیار از هوشیاری و سرعتش کاسته میشود.حقیقت این است که باید دو برابر آنچه که در حال حاضر به دست می آورید را باید کسب کنید. تنها سؤال این است که: «چرا هم اکنون آن مقدار را به دست نمیآورم؟»هنگامیکه از شنوندگانم در سمینارهایم این سؤال را میپرسم، آنها فوراً به فکر فرو میروند که چرا هم اکنون دو برابر به دست نمیآورند؟ و آنچه که من طی سالها فهمیدم این است که اکثر آن دلایل تنها بهانه هستند. آن ها افکار محدودکننده هستند که مانع افراد میشوند. این بهانهها معمولاً هیچ پایه و بنیادی در حقیقت ندارند. تنها دلایلی هستند که افراد برای داشتن درآمدی کمتر ازآنچه که ارزشش را دارند،پذیرفته اند. ایدههایی که آنها معمولاً بدون فکر پذیرفته میشوند و با آن کنار میآیند.
از گذشته شروع کنید
در هنگام شروع دوره بزرگسالی، مزایای کمی داشتم. از دبیرستان اخراج شده بودم و سالها قبل از فروشندگی، کارگری میکردم. در فروش، ماهها کار کردم اما به زحمت مقداری برای زنده ماندن و اجازه اتاقم در پانسیون به دست میآورم.تا اینکه یک روز، شروع به پرسیدن این سؤال کردم: «چرا برخی افراد موفق تر از دیگران هستند؟» متوجه شدم که افرادی در اطرافم بودند که حتی برخی جوانتر از من بودند و تحصیلات کمتری نسبت به من داشتند و در گذشته فقیر بودند اما به نظر می رسید وضعشان بهتر از من بود. پول بیشتری در میآورند. ماشین بهتری داشتند در حالی که من اصلاً ماشین نداشتم و لباسهای بهتری میپوشیدند. بعداز ظهر به رستوران و کلوپ میرفتند و آخر هفتهها به مکانهای زیبای میرفتند و تعطیلات خوبی داشتند. این موضوع مرا شگفتزده کرده بود. چرا برخی افراد وضع خوبی داشتند و برخی دیگر دست و پا میزنند؟
سؤال بزرگ
سپس کاری کردم که زندگیم را تغییر داد. پیش موفقترین فرد در شرکتم رفتم که فروشندهای بود که ۱۰ برابر هر کسی در شرکت ما درآمد داشت و از او پرسیدم چرا موفقتر از من است. چه کاری را متفاوت از من و فروشندههای دیگر انجام میداد؟او مشتاقانه پیشنهاد کمک داد. او در ابتدا از من پرسید که برای او توضیح دهم که چطور میفروختم، چطور با مشتریان برخورد میکردم و چه چیزی میگفتم. من هم به او گفتم. او به من توضیح داد که همه ی کاری که انجام میدادم اشتباه بود. سپس به من گفت که چطور مکالمه فروش را آغاز کنم، با مشتری ارتباط برقرار کنم، سؤالات خوب بپرسم و هوشمندانه درباره محصولاتم صحبت کنم. او توضیح داد که فروش، مانند هر زمینه ی دیگری مراحل تعریف شده یا فرآیند دارد و اینکه اگر از آن به خوبی پیروی کنید، بیشتر از قبل میتوانید بفروشید.
کاری که افراد برتر انجام میدهند را انجام دهید.
بنابراین کاری که به من گفته بود را انجام دادم. رفتم و شروع کردم به پرسیدن سؤالات بیشتر و روی ایجاد ارتباط و اعتماد با مشتری متمرکز شدم. زمان صرف کردم تا بفهمم چگونه میتوان با محصولی که میفروختم، موقعیتشان را تغییر دهم و نیازهایشان را برطرف سازم. شروع کردم به همگام کردن محصولاتم با نیازهای خاص آنها، سؤالات و نگرانیهای آنها را جواب میدادم و از آنها میخواستم محصولم را بخرند. و آنها خرید میکردند و فروشم بالا رفت و درآمدم مدام افزایش مییافت. طی یک سال، درآمدم دو برابر و سپس سه برابر شد. خیلی زود به افرادی که قبلاً هیچ چیزی نفروخته بودند، همان فرایند فروش حرفهای که یاد گرفته بودم را یاد دادم. درآمد آنها نیز بالا و بالاتر رفت. امروز بعد از سالها، بسیاری از آن فروشندهها میلیونر یا مولتی میلیونر شدهاند و صاحب و مدیر چند کسب و کار هستند.
قانون آهنی جهان
من قانون علت و معلول را یاد گرفتم. این قانون میگوید که برای هر معلولی، دلیل یا دلایلی وجود دارد. اگر بتوانید معلولهایی که میخواهید کسب کنید را شناسایی کنید، خواهید توانست علت آنها را پیدا کنید. سپس اگر بتوانید علت را دو برابر کنید، خیلی زود نتایجی را که میخواهید به دست خواهید آورد.به بیان دیگر، اگر کارهایی راکه دیگر افراد موفق، پردرآمد انجام میدهند را انجام دهید، بلافاصله همان نتایجی که آنها به دست آوردهاند را کسب خواهید کرد و خودتان نیز فرد موفق و پردرآمدی خواهید شد. هیچ رازی وجود ندارد. چالش بزرگ این است که جهان پر از انسانهایی است کارهایی که افراد شکست خورده انجام دادهاند را انجام میدهند و مدام تعجب میکنند وقتی همان نتایجی را می گیرند که افراد شکست خوردهاند. آنها همان علتها را ایجاد میکنند و همان نتایج را میگیرند. این اتفاقات بر اساس قانون انجام میشود نه بر اساس شانس. طبیعت خنثی است. طبیعت اهمیت نمیدهد. هر ورودی که به آن بدهید، همان خروجی را دریافت خواهیدکرد.اگر در وارد کردن ورودی شکست بخورید، در گرفتن نتیجه نیز شکست خواهید خورد. بهترین قسمت این قانون این است که هر هدفی که برای خود تعیین کردهاید یا هر موقعیتی راکه بخواهید میتوانید بدست آورید به شرطی که کارهایی راکه افراد دیگر قبلاً انجام دادهاند تا به همان نتایج برسند راانجام دهید.
درآمدتان را دو برابر کنید
آیا دوست دارید حقوقتان را دو برابرکنید؟ وقت یا ین سؤال را در سمینارهایم میپرسم همه دستشان را بالا میبرند، سرشان را تکان میدهند و معمولاً فریاد میزنند «بله!» سپس به آنها میگویم که شانس آوردهاند. به عنوان یک اقتصاددان میتوانم تضمین کنم که همهی افراد داخل این سالن حقوقشان را دو برابر خواهند کرد. البته اگر به اندازه کافی زنده بمانند. سالانه حقوق متوسط متوسط تقریباً ۳ درصد افزایش مییابد. پس اگر برای ۲۲ سال دیگر زندگی و کار کنید با افزایش ۳درصدی حقوق در هر سال با حتساب بهره مرکب، شما میتوانید حقوقتان را دو برابر کنید. «شما هم همین مدنظرتان بود؟» بعد همه جواب میدهند «بله». همه میخواهند خیلی زودتر از ۲۲ سال حقوقشان را دو برابر کنند. خبر خوب این است که افراد زیادی در اطراف شما هستند که هر سال حقوقشان را با نرخهای زیادی افزایش میدهند و هدف شما باید این باشد که یکی از آنها باشید نه یکی از ۳ درصدی ها.
قسمت ۲-۳
ارتباط پیچیده میشود
اگر این پیچیده به نظر میرسد در حقیقت پیچیدهاست. تقریباً ۹۹ درصد تمامی مشکلات انسانها و سازمانها به دلیل شکست در فرایند ارتباط حاصل میشود. یا فرستنده منظورش را به وضوح نمیگوید یا گیرنده پیام را به شکلی که بوده، دریافت نکرده است. عوامل زیاد میتوانند درهر ارتباطی مداخله کنند و هر یک از آنها میتوانند به نوعی منجر به منحرف شدن پیام شوند. احتمالاً هر مشکلی که با آن روبرو میشوید، نتیجهی شکست در فرایند ارتباط میباشد. طبق گفته آلبرت مهرابیان، متخصص برقراری ارتباط، سه عنصر در هر ارتباط مستقیم وجود دارد: کلمات، تن صدا وزبان بدن. شاید شنیدهاید که کلمات ۷ درصد پیام به حساب میآید،تن صدا ۳۸درصد پیام را شامل میشود و زبان بدن ۵۵ درصد پیام را در بر میگیرد. برای داشتن ارتباط مؤثر،تمام سه قسمت پیام باید باهم هماهنگ باشند. اگر بین آنها تناسب وجود نداشته باشد، گیرنده گیج خواهد شد وتمایل دارد شکل غالب ارتباط را به جای معنی تحت الفظی کلمات بپذیرد.
کل پیغام
انتخاب کلمات مهم است اما مهمتر از آن تن صدا وزبان بدن شماست. هر چه بهتر بتوانید این سه اجزا را با هم هماهنگ تر کنید، پیام شما تأثیربیشتری خواهد داشت واحتمال بیشتری وجود دارد که طرف مقابل آن را بفهمد وعکس العملی که میخواهید را نشان دهد.گاهی، به فردی چیزی میگویید که فکرمیکنید بیاشکال و بیمنظور است در حالی که فرد ناراحت میشود، به خصوص اگر فرد مقابل زن باشد. وقتی سعی میکنید توضیح دهید که کلماتی که استفاده کردید بیمنظور بودهاند، آن شخص به شما میگوید که کلماتی که استفاده کردید بیمنظور بودهاند، آن شخص به شما میگوید که کلماتی که استفاده کرده بودید مشکلی نداشتند بلکه تن صدای شما مشکل داشت. سومین جز ارتباط یعنی زبان بدن نیز بسیار مهم است.روشی که شما مینشینید یا میایستید یا سرتان را متمایل میکنید یا چشمانتان را حرکت میدهید تأثیر زیادی بر پیام دریافتی دارد.
به عنوان مثال، با متمایل شدن به سمت فردی که بااو ارتباط برقرار میکنید میتوانید تأثیر ارتباطتان را بسیار افزایش دهید. اگر نشستهاید، این آسان است. اگر ایستادهاید، میتوانید همین تأثیر را با انتقال وزنتان روی جلوی پا و متمایل شدن به سمت فرد مقابل به دست آورید.وقتی ارتباط مستقیم چشمی و چهره به چهره با شخص برقرارمیکنید واین کار با تمرکز و توجه به فرد همراه شود، تأثیرگذاری کلمات را دوبرابر میکنید. یکی از ساده ترین راهها برای قطع کردن مکالمه مانند خارج کردن سوزن از صفحه گرامافون، روی برگرداندن از فرد و نگاه کردن به دور دست هنگام صحبت او است. این معمولاً باعث میشود فرد صحبت کردن را متوقف کند، او احساس خواهد کرد که وسط مکالمه ترک شده است.
شنونده برتر شوید
این گفته را شنیده اید که «خدابه انسان دو گوش و یک دهان داده است» و در مکالمه باید از آنها به همان نسبت استفاده کنید. این کلمات پر از حقیقت هستند. ارتباط برقرار کنندههای عالی،شنوندگان عالیای هستند. بدترین ارتباط برقرارکنندهها پیوسته صحبت میکنند. آنها هیچ توقف یا سکوتی در مکالمه ندارند. اغلب مهمترین قسمت پیامتان،قسمتی است از توقفهایی بین افکار وایدههایتان ایجاد میکنید. پیام درهنگام سکوتهای بین مکالمات منتقل میشوند. تمام پیام دهنده های نمونه یاد گرفتهاند که چگونه سکوت کنند. همانطور که زمین تنها میتواند مقدار مشخصی آب جذب کند، یک شخص نیز تنها میتواند مقدار مشخصی اطلاعات دریافت کند. اگر مقدار زیادی آب رویزمین بریزید، آب به جای جذب شدن تبدیل به حوضچه آب میشود. ذهن افراد نیز اینگونهاست. اگر به شخص فرصت جذب کردن آنچه را که میگویید را بوسیله مکث کردن و کمی صبر کردن، ندهید او با جریان پیوستهای از افکار وایدهها روبرو خواهد شد و معمولاً پیام را اشتباه میفهمد و نکته را گم میکند.
آماده سازی، درک بهتر را تضمین میکند
یکی از حیاتی ترین ابزار برای ارتباط مؤثر، بخصوص برای پیغامهای مهم، آماده سازی است.آماده سازی نشانه متخصص واقعی است. مربی اخیر تیم فوتبال آلباما از دانشگاه بیارت، به خاطراین گفته معروف بود: «انگیزه برای بردن مهم نیست بلکه انگیزه برای آمادگی برنده شدن مهم است.» در هر ارتباطاتی، انگیزه برای دستیابی به آمادگی در سطح خوب برای صحبت وارتباط برقرارکردن با مردم، کلیدرسیدن به حداکثر اثربخشی است. درمناظره دبیرستان ودانشگاهها که افراد و تیمها براساس تواناییشان برای قبولاندن ایدهها و اثبات نقطه نظرهایشان مورد داوری قرارمیگیرند، به مناظره کنندهها یاد داده میشود تا کاملاً خود را از قبل آمده کنند. به خصوص، به مناظره کننده یاد داده میشود تا پیش از ارائه دلایل خود، موضوع را از دیدگاه رقیب ببینند وآماده سازی کنند. وکیلان نیزاین کاررا در مدرسه قانون یاد میگیرند. قبل ازاینکه بهدادگاه بروند، وکیلان به تمام نکات یا اطلاعات ممکنه که به نفع طرف مقابل است، فکرمیکنند. سپس آنها دفاعیات خودرا به گونهای آمادهمیکنند تا آنچه راکه فکر میکنند طرف مقابل به عنوان قویترین نکته ارائه میدهد را تضعیف کنند.
انگیزه او چیست؟
به یادداشته باشید. که افراد براساس دلایلی که برای خود دارند عمل میکنند نه براساس دلایل شما. ایستگاه رادیویی مورد علاقه همه WIIFM است؛؟ What,s in it for me که ترجمهی آن این است: «این کار چه نفعی برای من دارد؟» هر چه ارتباط مهمتر باشد چه در شغل باشد چه در زندگی شخصیتان، آمادهسازی برای آن مهمتر خواهد بود. به این فکر کنید که افراد مقابل واقعاً چه میخواهند. دیدگاه او چیست؟ مشکلات و نگرانیهای او چیست؟ در تلاش برای انجام چه کاری است؟ سطح دانش واطلاعات او دررابطه با موضوع مورد بحث چقدراست؟ بهترین ارتباط برقرارکنندهها کلمات زیادی استفاده نمیکنند اما کلماتشان را با دقت و ازقبل انتخاب میکنند. افراد مکالمه مستقیم را دوست دارند. از این تمایل بپرهیزید که پیغامتان را درلفافه بپوشانید یا آن را شیرین جلوه دهید. هنگامیکه نگرانی یا سؤالی دارید یا هنگامی که خواستار چیزی هستید، بدون هیچ واهمه و اختلالی آن را بیان کنید. شگفتزده خواهید شد که چقدر احساس بهتری خواهید داشت و چقدر خود طرف مقابل مثبتتر به پیغام شما پاسخ میدهد.
از راهتان برای موفقیت درخواست کنید.
برای انتقال منظورتان، شاید مهمترین کلمه، درخواست کردن باشد. مؤثرترین افراد کسانی هستند که در درخواست کردن به جای صحبتکردن عالی هستند. آنها سؤالی میپرسند تا نیاز واقعی و نگرانیها را آشکار کنند. آنها سؤالی میپرسند تا انتقادات و مشکلاتی که مردم ممکن است با پیشنهاد آنها داشته باشند را آشکار کنند. آنها سؤال میپرسند تا مباحثه را بسط دهند و فهم خودرا از آنچه مردم واقعاً میخواهند افزایش دهند. می پرسند با خروج از خود بواسطهی کنار گذاشتن نفستان و تمرکز روی فرد مقابل، پیام را منتقل میکنید. باارائه بحث با توجه به علاقه فرد مقابل، چیزهایی که آنها میخواهند باشند، چیزهایی که میخواهند داشته باشند و کارهایی که میخواهند انجام دهند، آنها را مجبور میکنید، فکر کنید و روی کاغذ فکر کنید. تقریباً هر حرفی را میتوان زد اگر آن را با خوشرویی، مثبت ومؤدبانه و دوستانه درخواست کنید. توانایی ارتباط برقرار کردن، مهارتی است که میتوانید یاد بگیرید.این مهارت ازطریق خالصانه علاقهمند بودن به افراد و مقدم قراردادن نیازهای آنها هنگام فرستادن پیغام و درخواست انجام کاری درحق شما، میسر است. هنگامی که از یک طرف توجهتان را روی اعتمادسازی واز طرف دیگر جستجو برای فهمیدن متمرکز میکنید،هرجا میروید به عنوان پیام دهنده مؤثر شناخته خواهید شد.
تمرینهای عملی:
در اینجا تمرینات عملی برای شما وجود دارد:
۱٫ موفقترین فرد دررشتهتان را پیدا کنید و بفهمید چه کاری است که آنها متفاوت از شما انجاممیدهند.
۲٫امروز تصمیم بگیرید که میخواهید،در یک تا دو سال آینده درآمدتان را دوبرابر کنید وسپس تعیین کنید که برای اینکار چه نتایجی را باید کسب کنید تا آن را بدستآورید.
۳٫ به سراغ افراد برجسته دررشتهتان بروید و درباره اینکه سریعاً چه کاری میتوانید انجام دهید تا سریعتر موفق شوید، ازآنها مشورت بخواهید. هر آنچه گفتند، سریعاً انجام دهید.
۴٫ هر گاه ایدهای به فکرتان رسید که میتواند به شما کمک کند، اینرسی و منطقه ایمن خودرابشکنید و سریعاً کاری کنید.
۵٫ تعیین کنید که چه کاری میتوانید انجام دهید تا ارزشی به کارتان بدهید که بالادستتان با خوشحالی حاضر شود حقوقتان را دو برابر کند.
۶٫ مهمترین نتایجی که ایجاد میکنید وتعیین کنندهی حقوق فعلیتان است را مشخص کنید وهمین امروزتصمیم بگیرید که نتایج بیشتری بدست آورید.
۷٫ یک مهارت را مشخص کنید که در حال حاضر به شما کمک خواهد کرد تا کمک باارزشتری به کسب و کارتان بدهید.
قسمت ۳-۱
فصل سوم
پتانسیل کسب درآمد خود را افزایش دهید
جان.اف.کندی گفته است: برای هر برنامه عملی ریسک و هزینه هایی وجود دارد. اما این ریسکهاو هزینهها خیلی کمتر از ریسکها و هزینههای بلندمدت عمل نکردن و راحت بودن است. درتمام طول تاریخ بشریت با سیر تکامل یا پیشروی وتغییر تدریجی اتفاقات در خط مستقیمی آشنا حال پیشروی و حرکت به جلو بوده واز یک مرحله به مرحله دیگر رفته است واجازه میدهد که برنامه ریزی وپیشبینی کنید وتغییراتی اعمال کنید. اما امروزه نرخ تغییر نه تنها سریعتر از قبل است بلکه ناپیوسته نیز هست. تغییر درچندین منطقه ناپیوسته درحال انجام است و با راههای غیرمنتظرهی بسیاری روی هرکدام از ما تأثیر میگذارد. تغییرات در تکنولوژی اطلاعات متفاوت با تغییرات در دارو، حمل و نقل،تحصیلات، سیاست و تغییرات در رقابت جهانی صورت میگیرد. تغییر در ساختار خانوادهها و روابط جدا از پیشرفت و شکست کسب و کارها وصنایع جدید در جاهای مختلف کشور و جهان در حال وقوع است.نرخ تغییر شتابدار و گسسته در حال افزایش است. درنتیجه بیشتر ماها از چیزی که آلوین تافلر آن را «شوک آینده» نامیده است رنج میبریم.
درباره ی آینده تان جدی شوید
در مورد زیادی وشتاب تغییر فعلی کار خاصی نمیتوانید انجام دهید، اما کاری که میتوانید بکنید این است که در مورد خود نیاز اساسیتان به داشتن امنیت و ثبات جدی شوید. این کار در هیچ حیطهی دیگری به اندازه حیطهی امنیت شغلی وآزادی مالی مهم نیست. مخصوصاً باید روی افزایش تواناییتان در داشتن زندگی خوب تمرکز کنید و باید خود را درماهها و سالهای آینده آماده کنید. مهمتر از همه برای اینکه بتوانید خودرا برای فردا آماده کنید باید بصورت جدی و مداوم در مورد کار امروز و توانایی کسب درآمدتان و همچنین درمورد کاری که در یک، سه و پنج سال آینده انجام خواهید داد نیز فکرکنید. هر اتفاقی که بیافتد شما باید برای دستیابی به امنیت مالی خود،برنامه ریزی کنید. مهندس چارلز کترینگ گفته است: «باید در مورد آیندهی خود بسیار فکرکنید چرا که بقیه عمرتان را در آن زندگی خواهید کرد.» یکی از بزرگترین اشتباهی که افراد میتوانند مرتکب شوند و بدترین نتایج درازمدت را نیز دارد این است که فقط به حال فکر کنند و درمورد اتفاقاتیکه درماهها و سالهای آینده رخ خواهند داد زیاد فکرنمیکنند.
چند شغلی
وقتی پدر بزرگهای شما کار کردن را آغاز کردند، معمول بودکه تحصیلات مقدماتی کسب کنند وبعد بروند و برای شرکتی کار کنند و تمام زندگی کاری خود در همان شرکت سپری کنند. وقتی والدین ما به سرکار رفتند،معمولتر بود که طی زندگیشان سه یا چهار بار شغلشان را تغییر دهند، هر چند که این کار سخت و تخریب کننده بود. با افزایش آشفتگی و تغییر در اقتصاد مالی و جهانی، فردی که امروز کارش را آغاز میکند باید انتظار داشته باشید بین سنین۲۱تا۶۵سالگی ۶شغل کامل و ۱۴ شغل تمام وقت که تنها ۲ سال یا بیشتر طول میکشد،راتجربه کند. یک فارغالتحصیل دانشگاه ۶شغل متفاوت را تا سال ۳۵ سالگی تجربه خواهد کرد. طبق گفته ی مجله ی فورچن تقریباً ۴۴ درصد کارمندان آمریکایی، درقرن ۲۱ کارگران «احتمالی» خواهند شد. این یعنی آنها هرگز برای شرکتی بصورت دائم کارنخواهند کرد.
براساس نیاز از شرکتی به شرکت دیگر و از شغلی به شغل دیگر میروند و نسبت به کارمندان تمام وقت حقوق کمتری دریافت خواهند کرد و اگر مزایایی چون بیمه درمانی و یا بازنشستگی بگیرند بسیار کم خواهد بود. درمورد پنج سال آینده شغلتان چگونه خواهد بود. احتمالاً علم در حیطهی کاری شما هر ۲تا ۵ سال یکبار دو برابر میشود، این به آن معناست که ۲۰ در صد علم و مهارت شما هر سال منسوخ میشود: در پنج سال آینده شما شغل کاملاً جدید با علم ومهارت کاملاً جدیدی خواهید داشت. این سؤال رااز خود بپرسید «کدام قسمت از علم،مهارت و شغل من درحال منسوخ شدن است؟ کاری اکه امروز انجام میدهم نسبت به کاری که یک یادو سال پیش میکردم چه تفاوتی دارد؟» احتمالاً یک،دو،سه،چهار و پنج سال آینده چه کاری انجام خواهید داد؟ چه دانش و مهارتهایی نیاز خواهید داشت و چگونه آنهارا بدست خواهید آورد؟ چه برنامهای برای آیندهی مالی و اقتصادی خود دارید؟ ما اکنون در عصر علم وارتباطات هستیم. امروزه عناصر اصلی تولید، علم و توانایی بکار بستن آن علم برای دستیابی به نتایج برای افراد میباشد. توانایی امروز شما در کسب در آمد بطوروسیعی به علم،مهارت و توانایی تلفیق آن علم و مهارت برای دادن ارزش به چیزی که مشتریان و کارفرمایان حاضرند برای آن پول پرداخت کنند، بستگی دارد.
کمک خودرا به شرکتی که کار میکنید افزایش دهید.
قانون سه میگوید که برای هر دلاری که میخواهید به عنوان حقوق کسب کنید باید ۳ تا ۶ دلار یا بیشتر سود به شرکت برسانید. بر حسب فضا،مزایا، آموزش،نظارت و همچنین سرمایهگذاری در اثاثیه،تجهیزات و منابع دیگر،شرکت تقریباً دو برابر حقوق تعیین شده شما باید هزینه متقبل شود برای اینکه شرکتی شما را استخدام کند باید در برابر حقوقی که به شما میدهد سودی دریافت کند.پس باید بیش از مقداری که حقوق میگیرید ارزشی به شرکت اضافه کنید تا در شغلتان بمانید. به بیان دیگر کمکی که به شرکت میکنید باید خیلی بیشتر از حقوقی باشد که دریافت میکنید و گرنه باید به دنبال شغل دیگری باشید و این کاری است که امروزه افراد زیادی انجام میدهند.
برای اینکه خودرابرای فردا آماده کنید مهمترین قانونی که یاد خواهید گرفت این است: آینده از آن شایستگان است. آینده از آن مردان و زنانی است که در کارخودشان خیلی خوب عمل میکنند و در حال بهتر شدن هستند. همانطور که پتریلی در کتابش «برندهی درون» نوشته است «اگر خودرا ملزم به بهترشدن در کاری که انجام میدهید نکنید، محکوم به بدتر شدن هستید.» به بیان دیگر هر چیزی کمتر از التزام به عملکرد عالی ازطرف شما یعنی پذیرش ناخودآگاه متوسط بودن. قبلاً باید عالی می بودید تا بالاتر از رقابت موجوددرصنعتتان برسید. امروزه باید عالی باشید تا در درازمدت شغلتان را نگه دارید.
بازار سرسخت است و دارد سرسختتر میشود
بازار کارفرمای سختگیری است. امروزه برتری، کیفیت وباارزش بودن عناصر ضروری برای هر محصول یا خدمات و کار هر فردی به حساب میآید. توانایی کسب درآمد شما بطور وسیع بوسیلهی درک دیگران از برتری،کیفیتو ارزشمندی شما و کارهایی که انجام میدهید، تعیین میشود.
بازار تنها برای عملکردهای عالی پاداش پرداخت میکند. برای عملکردهای متوسط پاداشهای متوسط و برای عملکردهای پایینتراز متوسط پاداش کمتر از متوسط میدهد ویا او را اخراج میکند. امروزه مشتریان بیشترین و بهترین چیز را با بهترین شرایط و کمترین قیمت میخواهند. تنها شرکتها وافرادی که عالیترین محصولات و خدماترا با بهترین قیمتها ارائه میدهند، دوام خواهند آورد. قضیه اصلاً شخصی نیست، اقتصاد ما اینگونه است.
برای این که بیشتر بدست آورید باید بیشتر یاد بگیرید. با علم و مهارت فعلیتان به حداکثر ظرفیت امروزتان رسیدهاید. همچنین بیشتر پولی کهدر این لحظه کسب میکنید حداکثرمقداری است که میتوانید بدون یادگیری وتمرین چیزهای جدید و متفاوت کسب کنید.
قسمت ۳-۲
یادگیری مداوم
راهحل مسئلهی پیچیدهی تغییر و تجدید ساختار اجتنابناپذیر، خودسازی مداوم است. دانش شخصی وتوانایی شما در به کار بستن آنها با ارزشترین دارایی شما هستند. برای آنکه نفر اول بمانید باید بطور مداوم دانش و مهارتهای خود را افزایش دهید. اگر میخواهید بازگشت سرمایه بالا ومداومی داشته باشید باید مستمراً داراییهای ذهنی خود رابهبود بخشید. تنها با افزایش داراییهای خود میتوانید از زوال آنها جلوگیری کنید.
با خودسازی مستمر میتوانید هدایت کنندهی زندگی خود شوید. با وقفه خود برای افزایش توانایی کسب درآمد بطور خودکار وارد فرآیند پایان رشد شخصی وحرفهای میشوید. با یادگیری بیشترخود را برای کسب درآمد بیشتر آماده میکنید. با بدست آوردن دانش و مهارتی که نیاز دارید تا بخش ارزشمندو کارآمدی از اقتصاد شوید، جهت آن به هر سمت میخواهد باشد، خود را برای فردا آماده میکنید..
آموزشهای متنوع ذهنی
شما در آمدی که ارزشش را دارید کسب میکنید وبا یاد گرفتن چیزهایی که باید یاد بگیرید تا نتایج عالی در شغلتان کسب کنید، مدام با ارزشتر میشوید. ورزشکاران جهانی سالیان بسیار است که متوجه شدهاند که تنها راهی که میتوانند بهترین عملکرد را داشته باشند این استکه تواناییها و همچنین ماهیچههای مختلف بدنشان رابه صورت معادل تقویت کنند. برای تمرینهای فیزیکی متفاوت حتی در پایینترین سطوح نیز باید روی استقامت، قدرت وانعطافپذیری بصورت چرخشی کار کرد.
درتمرینهای متفاوت ذهنی باید همین کار را با خزانههای دانش ومهارت خود انجام دهید. اول از همه باید تعیین کنید که در چه حوزههایی باید خوب عمل کنید تا جزء ده درصد بهترین افراد رشته کاریتان شوید. کار شما این است که همین الان تصمیم بگیرید که به بالاترین حد برسید. و خبر خوب این است که اگر فرد دیگری توانسته است این کاررا انجام دهد. پس شما هم میتوانید. باید فقط روشهای آنها را دنبال کنید.
فرآیند حرکت به سمت اوج حوزه کاری، به تشخیص شما در رابطه با بخشهای عمده نتیجه به شغلتان بستگی دارد. به ندرت مهارتهایی که حتماً نیاز دارید تا کارتان را به خوبی انجام دهید به ۵ یا ۷ مورد میرسد. ممکن است در فرآیند کارتان صدها کار انجام دهید اما عموماً تنها ۵ تا ۷ مورد وجود دارد که باید در آنها بهترین عملکرد را داشته باشید تا از بقیه افراد حوزه کاریتان جلو بزنید.
بخشهای عمده نتیجه ده جاههایی هستند کهتمرینهای مختلف ذهنی خود رادرآن حوزه ها آغاز میکنید. برای مثال اگر در کار فروش هستید، هفت بخش عمده نتیجه ده شما اینها خواهند بود: یافتن مشتری،گرفتن قرار ملاقات، ایجاد ارتباط با مشتری، شناسایی مشکلی که مشتری دارد و میتواند با استفاده از محصول یا خدمات شما آن را حل کند، ارائه محصول یا خدمات به عنوان راه حل مشکل آنها، نهایی کردن فروش و فروش مجدد و معرفی افراد جدید توسط مشتری. باید در هرکدام از این زمینهها بسیار عالی باشید تا در فروختن هر محصول یا خدماتی در هر بازاری موفق باشید.
مهمترین و ضعیفترین مهارت شما
این یکی از مهمترین اکتشافات دررابطه با آموزشهای متنوع ذهنی است: اگر در یک زمینهی اساسی ضعیف باشید، آن یک زمینه میزان موفقیت در حیطه کاریتان خواهد بود. اگر از بین ۷ بخش عمده نتیجه ده در ۶ مورد عالی ظاهر شوید اما در مورد هفتم ضیعف باشید، این یک ضعف شما را از درک همهی پتانسیلتان در شغل یا موقعیتتان جلوگیری میکند.
بگذارید برایتان مثالی بزنم. فرض کنیم شما در همهی زمینههای فروش بجز یافتن مشتری بسیار عالی هستید. بهدلیل ترس یا منفینگری یا رقابت در بازار نمیتوانید با مشتریان جدیدی که محصولات یا خدمات شما را میتوانند بخرند و خواهندخرید وقت ملاقات بگیرید. ممکن است در زمینههای دیگرفوقالعاده باشید اما اگر نتوانید باافرادرودررو شوید درنهایت شکست خواهید خورد.
در مثال دیگری فرض کنید در یافتن مشتری و گرفتن وقت ملاقات ورسیدن به تفاهم عالی هستید اما وقتی زمان آن میرسد که باید از مشتری بخواهید که دست به عمل بزند وخرید را نهایی کند، عصبی میشوید و نمیتوانید این کاررا انجام دهید ودست خالی باز میگردید. پس، میتوانید درهمه چیز به جز نهایی کردن خرید فوقالعاده باشید اما تنها این یک مورد شغل شما را به خطرخواهد انداخت.
اگر در سطح مدیریتی باشید نیز بخشهای عمده نتیجه ده وجود خواهد داشت که تعیین کنندهی این است که تا چه اندازه کارتان را خوب انجام میدهید و کیفیت نتایجی که بدست آوردید را تعیین میکنند. این بخشهای عمده نتیجه ده برنامهریزی، سازماندهی، استخدام، تفویض اختیار،نظارت،اندازهگیری و گزارش است. اگر شما در هر کدام از این هفت زمینه ضعیف باشید همین کافی است که به تنهایی شما را از استفاده کردن از استعدادهای دیگرتان باز دارد.
سطح مهارت فعلی خود را ارزیابی کنید.
اگر در کار فروش،مدیریت یاهر زمینهای باشید، استراتژی عملی درادامه خواهم گفت تا با آن سطح عملکرد فعلی خودرا ارزیابی کنید. ابتدا بخشهای عمده نتیجه ده خود را تعیین کنید. و بعد از ۱ که پایینترین امتیاز تا ۱۰ که بالاترین امتیاز درهر بخش است، را به خود اختصاص دهید. متوجه خواهید شد که مواردی که به امتیاز کمی داده اید حیطه های اساسی استرس، ناامیدی، اضطراب و کمکاری درهر کاری که انجام میدهید، میباشد. باید در هربخش عمده نتیجه ده امتیاز بالاتر از هفت بگیرید تا بطور فوقالعاده و متعادلی عمل کنید. ضروری است که کاملاً با خود صادق باشید. فایدهای ندارد که ادعا کنید در کاری خوب عمل میکنیددر حالی که در واقعیت ضعف شما، مانع دستیابی به موفقیت بزرگ در شغلتان می کند.
زمانی که بخشهای عمده نتیجه ده را برای شغلتان تعیین کردید ودر هر یک از پنج تا هفت موردبه خود امتیاز دادید، امتیازتان را نزد فردی ببرید که شما را میشناسد واز او بخواهید به شما امتیاز دهد. بهترین فرد برای این کار رئیستان است اما یک همکار مورد اطمینان نیز مناسب است. ممکن است از چیزهایی که به شما میگویند تعجب کنید.
خوشبختانه تمام مهارتهای تجاری قابل یادگیری هستند. اگر احساس میکنید در مهارت خاصی مانند استخدام یا تفویض اختیار خوب عمل نمیکنید، میتوانید کتاب بخوانید، ودورههای بیشتری بگذرانید. گاهی اوقات یک تجربه یادگیری خاص، مهارت اساسیای به شما میدهد که میتوانید آن را در مابقی شغلتان استفاده کنید. هدف شما لزوماً این نیست که در تجارت بهترین باشید بلکه هدفتان این است که امتیازی بالاتر از هفت (از ده امتیاز) بگیرید تا مانع شما نباشد.
مهارتهای کلیدی خود را گسترش دهید.
در آموزشهای متنوع ذهنی، جاهایی که ضعیف عمل میکنید معمولاً مشکلات اساسی در شغلتان ایجاد میکنند. این زمینهها شما رابه خود مشغول میکنند و بیشترین اهمیت را برای شما دارند. و اغلب فعالیتهایی هستند که در آنها بدترین نتایج را کسب میکنید. به احتمال زیاد موقع انجام این فعالیتها مضطرب میشوید. اگر مواظب نباشید از کار کردن در همین زمینههایی که میتوانند بیشترین تأثیر را روی نتایج کلیتان بگذارند، دوری خواهید کرد.
حتی ممکن است انکار کردن را تمرین کنید وخود را متعاقد سازید که در زمینهی خاصی خوب عملمیکنید و نیازی به بهبود ندارید. این عدم واقعبینی دررکورد کاری بسیار معمول و زیاد است. برای همین بسیار مهم است که از اطرافیان خود بخواهید تا شما را به درستی ارزیابی کنند و به شما بگویند که از نظر آنها به چه اندازه خوب عمل میکنید.
یک تحلیل ۳۶۰ درجه انجام دهید
تمرینی که میتواند به شما کمک کند، مخصوصاً در حیطه مدیریتی، تحلیل۳۶۰ درجه نام دارد. در این فرآیند مدیران توسط افرادی که به آنان گزارش میدهند و همچنین مافوقهایشان ارزیابی میشوند. پرسشنامههای آنلاین به تمام افراد این گروه فرستاده میشود و ازهر فرد خواسته میشود مدیر را بر اساس مجموعهای ازمهارتها، تواناییها و رفتارها ارزیابی کنند. مدیر نیز تحلیل مشابهی روی خود انجام میدهد. بعد پرسشنامهها توسط یک مشاور خارج سازمانی خلاصهبندی میشود وآنها را به مدیر ارائه میدهد.
وقتی این کار به درستی انجام شود این تحلیل برای فردی که ارزیابی میشود خیلی کمک کننده است. اغلب برای بسیاری از مدیران تعجب آوراست که در زمینههایی که فکر میکردند قوی هستند، همکاران و زیردستانشان فکر میکنند ضعیف عمل میکنند.
برای مثال چند سال پیش مدیری برای من کار میکرد که فکر میکرد در استخدام افراد بسیار عالی است در این رابطه از هیچکس توصیه و کمکی قبول نمیکرد. با احساسات و شم شخصی افراد را استخدام میکرد. و تکتک افرادی که استخدام کرد افتضاح از آب درآمدند. بالاخره استخدام افراد برای او ممنوع شده بود.ناتوانایی او دریادگرفتن چگونگی مصاحبه صحیح وانتخاب افراد مناسب درنهایت ثابت شد که برای شغلش مخرب بود. باید به تنهایی کار میکرد چرا که در انتخاب افرادی که بااوکار کنند ناتوان بود و اهمیتی ندارد که درچه موقعیت شغلی بود.
قسمت ۳-۳
در چه زمینه هایی ضعیفتر هستید؟
سؤالی برای شما وجود دارد: در چه زمینههایی باید کار کنید تا خود را به سطح عملکردی بالاتری بیاورید تا نتایج بهتری کسب کنید؟ اگر مطمئن نیستید،شجاعت و صداقت داشته باشید تا به افراد دیگرروی آورید و بازخورد آنها را در یافت کنید. یادتان باشد که بازخورد صبحانهی قهرمانان است. شما نمیتوانید بهتر شوید مگر اینکه فردی حاضر شدو انتقاد صادقانهای از شما بکند و به شما کمک کند تا خودتان را آنگونه که واقعاً هستید ببینید.
اگر در زمینه فروش کار میکنید بسیار ضروری است که از مدیر فروش یا فرد دیگری بخواهید تا ماهی یکبار برای یکروز کامل با شما باشد تا عملکرد فروش شما را ارزیابی کند. وقتی این فرد با شما میآید نباید حرفی بزند باید ساکت آنجا بنشیند ونحوه تعامل شما با مشتری را تماشا کند.
بعداً این فرد باید به شما بگوید که دقیقاً چه دیده است، هم نکات مثبت و هم منفی. غیر ممکن است که بتوانید خود را بهبود بخشید، مگراینکه اینگونه انتقادهای صادقانه داشته باشید. هنگامی که این بازخورد را دریافت میکنید به جای اینکه تدافعی برخورد کنید،تصمیم بگیرد که وقتی بازخوردی دریافت کردید روی خود کار کنید و زمینهی ضعیف رابهبود بخشید تا دیگربرای عملکردتان محدودیت نباشد.
سه قانون
در رابطه با آموزش ذهنی ۳ قانون وجود داد که میخواهم روی آنها تأکید کنم.
اول اینکه: مهم نیست از کجا آمدهاید، چیزی که مهم است این است که به کجا میخواهید بروید. آینده از گذشته خیلی مهمتر است. شما نمیتوانید گذشته را تغییر دهید اما با تغییر کارهایی که امروز انجام میدهید میتوانید آیندهی خودرا تغییر دهید.
دوم اینکه: برای آنکه زندگیتان بهتر شود، شما باید بهتر شوید. اگر میخواهید پول بیشتری کسب کنید باید بیشتریاد بگیرید. امروزه دانش منبع اصلی ارزش است. اگر میخواهید کیفیت و کمیّت زندگیتان را بهبود بخشید باید کیفیت و کمیت دانش و مهارتهای خود را بهبود بخشید.
سوم اینکه: هر چیزی که بخواهید را میتوانید یاد بگیرید تا انسانی شوید که میخواهید بشوید و میتوانید به هر هدفی که ممکن است برای خود تعیین کرده باشید، برسید. محدودیتی وجود ندارد، مگر محدودیتهایی که خودتان درذهنتان تعیین میکنید.
از امروز خودتان را به پروژهی «با خود این کار رابکنید» تبدیل کنید. فرآیند مادامالعمر بهتر شدن در همهی زمینههایی که برای شما مهم است را آغاز وادامه دهید. همانطور که یک قهرمان روزشی ماهیچههای خود را همزمان وبا تعادل قوی میکند شما نیز باید ماهیچههای ذهنی خود را متعادل گسترش بدهید. آموزش متنوع ذهنی واقعاً گام مهمی به سمت کنترل سرنوشت و همچنین بدستآوردن چیزی که واقعاً ارزشش را دارید، است.
عصر جدید رقابت
ما در یک عصر اقتصادی زندگی میکنیم که بسیاری از افراد برای آن مهیا نیستند. تغییرات شدید در فعالیتهای اقتصادی و جابجایی باورنکردنی در کسب و کار و صنایع در سرتاسر کشور در حال انجام است. کارفرما یا کارمند بودن در این زمان مثل این است که گربه دم درازی باشیم که در اتاقی پر از صندلی گهوارهای هستیم.
هدفتان این است که طوری زندگیتان را سازماندهی کنید که از حقوق دریافتی خوب لذت ببرید، زندگی با استاندارد بالایی داشته باشید ورهبر سرنوشت اقتصادی خود باشید بجای اینکه قربانی تغییرات اقتصادی زمان باشید.
بهره وری ما جزء بالاترین بهره وری هاست
مزیت اساسی که آمریکا دارد این است که بهرهورترین نیروی کار در جهان را دارد. و آمریکا و آمریکاییها بیشترین محصولات و خدمات سرانه را درجهان ارائه میدهند. اما مسابقه ای در حال انجام است و مانیز جزء آن هستیم. برای همین اگر میخواهید برای آینده نامعین در شغل خوبی استخدام شوید باید وارد بازار کار شوید آنگونه به رقابت بپردازید که تا به حال نکردهاید.
شغل شما فرصتی است تا بتوانید ارزشی فراتر از هزینهتان به شرکتتان بدهید. به بیان سادهتر،در شغل شما به اندازهی توانایی شما درارائه ارزشی فراتر از هزینه نگهداشتنتان به عنوان کارمند، امنیت کاری وجود دارد.
اگر میخواهید در شغل فعلی خود پول بیشتری در بیاورید باید ارزش خود و چیزهایی که میتوانید به شرکت بدهید راافزایش دهید. اگر میخواهید شغل جدیدی بدست آورید باید راهی پیدا کنید که بتوانید به آن شرکت ارزشی ارائه دهید. اگر هر گونه امنیت شغلی میخواهید باید مستمراً روی حفظ و افزایش ارزش خود در بازار رقابتی کار کنید. همانطور که آبراهام لینکلن گفتهاست« تنها امنیتی که میتوانید داشته باشید این است که کارتان را بصورت غیر معمولی خوب انجام دهید.»
دانش و مهارت شما سرمایه گذاری هستند.
این هم یک نکته ی کلیدی: تحصیلات، دانش، مهارتها و تجربیات همگی سرمایه گذاریهایی در توانایی شما در دادن ارزشی که بابت آن حقوق میگیرید. تا حد زیادی قابل معامله هستند.
زمانی که موضوعی را یاد گرفتند یا مهارتی را آموختید، آنهایی که از دست رفته هستند. زمان وپولی است که نمیتوانید آنها راپس بگیرید. هیچ کارفرمایی در بازار کار مجبور نیست برای مهارت و تجربه ی گذشته ی شما پولی به شما بدهد مگر اینکه بتواند بااستفاده از مهارت شما محصول یا خدماتی را تولید کند که افراد حاضرند امروز برای آن پول پرداخت نمایند.
هر شغلی که دارید باید برای شغل بعدیتان خود را مهیا سازید. و سؤالات کلیدی همیشه اینها هستند: مشتریان کجا هستند؟ مردم چه چیزهایی میخواهند بخرند؟ کدام کسب و کار و صنعتها بیشتر به مشتریان سرویس میدهند؟ کدام کسب و کارها دراین اقتصاد در حال رشد هستند و کدامها در حال نزول هستند.
مدام با افرادی آشنا میشوم که از من میپرسند که چگونه میتوانند حقوقشان را افزایش دهند در حالی که تمام صنعتشان دارد تنزل میکند.به آنها میگویم که شغلهای با آینده و شغلهای بیآینده وجود دارند وآنها باید وارد حیطهای شوند که در حال گسترش است نه در حال رکورد.
همیشه شغلهای زیادی وجود دارند
در آمریکا سه نوع بیکاری وجود دارد: داوطلبانه، غیر داوطلبانه و اصطکاکی.
بیکاری داوطلبانه این است که فرد تصمیم میگیرد برای مدت زمان مشخصی کار نکند یا شاخه کاری خاصی را نپذیرد چرا که امیدوار است مورد بهتری برای او مهیا میشود. بیکاری غیرداوطلبانه زمانی است که فرد حاضر است کارکند و توانایی انجام کار را دارد اما نمیتوانید در هیچ جایی کاری بیابد. بیکاری اصطکاکی سطح طبیعی بیکاری است، این نوع بیکاری تقریباً شامل ۴ یا ۵ درصد جمعیت کاری میباشد. که در هر زمانی بین شغلهای مختلف در تغییر هستند.
با این وجود همیشه برای اقلیت خلاق کار وجود دارد. اگر یکی از این سه کار راانجام دهید هرگز لازم نیست بیکار شوید: اول، میتوانید کاری که دارید ارائه میکنید را تغییر دهید. دوم، میتوانید جایی که کارتان راارائه میدهید تغییر دهید. یا سوم، میتوانید مقدار پولی که در برابر خدماتتان انجام میدهید را تغییر دهید.
اگر تقاضایی برای مهارتها و تجربه شما وجود ندارد باید یاد بگیرید که کار دیگری انجام دهیدو مهارتهایی که در آن زمان مورد تقاضا هستند را ارائه دهید. کارفرمایان به گذشتهی شما کاری ندارند. فقط به آینده وتوانایی شما در ارائه ارزش به آنها و مشتریانشان اهمیت میدهند.
میتوانید مکان جغرافیایی خودرا نیز تغییر دهید. گاهی اوقات مجبور میشوید از یک نقطه کشور به نقطه دیگر بروید، از جایی که شغلهای کمی وجود دارند به جایی بروید که شغلهای بسیاری را دارند. بسیاری افراد با رفتن از جایی که نرخ بیکاری زیاد است به جایی که نرخ بیکاری کم است زندگیشان رااز اینرو به آنرو کردهاند. همانطور که قدیمیها گفتهاند«جایی که ماهیها هستند تور بیاندازید».
حاضر باشید برای حقوق کمتر کارکنید
کار دیگری که میتوانید انجام دهید تا دوباره وارد نیروی کار شوید این است که درخواستهای خودرا کاهش دهید. یادتان باشد، به دلیل اینکه کار شما یک کالاست پس از قانون عرضه و تقاضا پیروی میکند. اگر زیادی بخواهید افراد شما را استخدام نخواهند کرد زیرا مشتریان هزینهی در خواستهای شما را درشکل قیمت محصول یا خدماتی که شرکتتان تولید میکند، نخواهند پرداخت. کارفرما این حرکت به سمت پایین حقوق رابوجود نیاورده است بلکه مشتریان با توجه به رفتار خرید خود این کار راانجام میدهد.
اقلیت خلاق کمی در آمریکا وجود دارند که هرگز بیکار نخواهند بود. هراتفاقی که بیافتد همیشه شغلی دارند حتی گاهی اوقات دو شغل دارند. اگر در جایی موقعیت خاصی را از دست بدهند موقعیت دیگری با انجام دادن کار قبلی یا کارجدید در جای دیگری بدست خواهند آورد. سریعاً میایستند. سریعاً حرکتمیکنند و بیکاری را به عنوان گزینه نمیپذیرند و همیشه شغل دارند. این باید استراتژی شما هم باشد.
همیشه کارهایی برای انجام وجود دارند. حتی در بدترین اقتصادها همیشه مشکلاتی وجود دارند که باید حل شوند و مشتریانی وجود دارند که باید نیازهایشان برآورده شوند. برای همین بیکاری درازمدت نهایتاً داوطلبانه است. بیشترین فرصتها برای رسیدن به آرزوها و اشتیاقهایتان در اقتصاد امروز آمریکا وجوددارد. میلیونها شغل درروزنامهها واینترنت تبلیغ میشوند. شما با آمادهکردن خود برای شغلهای بهتر وبهتر میتوانید همان کسی باشید، و همان چیزهایی را داشته باشید یا کارهایی راانجام دهید که آرزو دارید. هرگز در بالا شلوغ نیست. در یک مایل آخر ترافیکی وجودندارد. هدفتان باید این باشد که خوب بشوید، بهتر بشوید و بعد خود را فرد ضروری بسازید.
تمرین عملی:
در اینجا ۷تمرین عملی در رابطه با این بخش وجود دارد:
۱٫ بخشهای عمدهی نتیجه ده شغل خود را تعیین کنید. ۵ تا ۷ وظیفه که حتماً نیاز دارید خوب انجام دهید تا نتایجی که برای آنها رسیدن به آنها استخدام شدهاید را کسب کنید.
۲٫ به این سؤال سه جواب بدهید «برای چی به من حقوق داده میشود؟» با استفاده از نتایج خاص و قابل اندازهگیری که باید به آنها برسید جواب دهید.
۳٫ مهمترین مهارت ضعیف خودرا تعیین کنید، مهارتی که اندازهی موفقیت و درآمدتان را تعیینمیکند.تصمیم بگیرید همین امروز روی آن مهارت کار کنید.
۴٫ روی کاغذ فکر کیند. لیستی ازکارهایی که فوراً میتوانید شروع کنید تا در شغلتان شایستهتر و باارزشتر شوید تهیه کنید.
۵٫ سه تغییری که شما یا فرد دیگری میتواند اعمال کند تا هر شغلی را در بازار بدست آورد، لیست کنید.این موارد چگونه در رابطه با شما صدق میکند.
۶٫ به ۵ سال آینده بروید و مهارتهایی که در آن زمان نیاز خواهید داشت تا دو برابر مبلغ فعلی خود درآمد داشته باشید را تعیین کنید.
۷٫ آماده باشید تا هرروز بطور متوسط ۲ ساعت وقت صرف کنید تا درمهمترین کارهایی که انجام میدهید و تعیین کنندهی در آمدتان هستند، بهتر شوید.
۴-۱
فصل چهارم
شرکت خدمات شخصی شما
مکسویل مالتز نوشته است: دلپذیرترین غافلگیری در زندگی این است که ناگهان متوجه ارزش خود بشوید. رفتار خود مسئولیتی رابطه مستقیمی با موقعیت،شادی، خودکنترلی و منافع بالا در هر حوزهی زندگی دارد. درتحقیق دقیقی محققان دریافتند که ۳ درصد از کارمندان درهر حوزهای خود را دارای شغل آزاد میدانستند. طوری رفتار میکردند که انگار صاحب شرکتهایی بودند که برای آنها کار میکردند. برای همه اتفاقاتی که برای شرکتهایشان میافتاد و همچنین برای نتایج حاصل شده مسئولیت میپذیرفتند. وقتی اینگونه رویکردی داشته باشید در مسیر موفقیت شغلی قرارمیگیرید.
بزرگترین اشتباهی که میتوانید بکنید این است که فکر کنید برای کسی غیراز خودتان کار میکنید. مهم نیست چه کسی برگه حقوق شما راامضا میکند اما از روزی که در اولین شغلتان استخدام شدید تا روزی که بازنشسته شوید، همیشه شغل آزاد دارید. شما رئیس یک شرکت کارآفرینی یک نفره، یعنی خودتان، هستید که مسئول فروش یک محصول، یعنی خدمات شخصیتتان، است.
به بیان دیگر شما مدیر شرکت خدمات شخصی هستید، شرکت ثبت شده شما. شما مدیر عامل زندگی خود هستید. شما کاملاً مسئول این تجارت زندگی خود هستید و نیز مسئول هر اتفاقی که برای آن تجارت و شما بیافتد هستید. شما مسئول تولید، بازاریابی، کیفیت، مسائل مالی و تحقیق و توسعه هستید.
شما خودتان برگه حقوق خود را مینویسید
شما نهایتاً تعیین کنندهی در آمدتان هستید و برگه حقوقتان را خودتان مینویسید. اگر درآمدی که کسب میکنید برای شما رضایت بخش نیست میتوانید به نزدیکترین آینه مراجعه کنید و با رئیستان مذاکره کنید. همه ما در دنیای کار جایی هستیم و چیزی هستیم و این به خاطر آن است که انتخاب کردیم آنجا باشیم وآنگونه انسانی باشیم. اگربا هر بخشی از شغلمان ناراضی هستیم به ما بستگی دارد که تغییرات لازم را ایجاد کنیم تا موقعیت بهتری ایجاد کنیم.
وقتی مدیر شرکت خدمات شخصیتتان هستید هر چیزی که روی حرفهتان تأثیر میگذارد روی حرفهی شخصیتتان نیز تأثیر میگذارد. دیگر نمیتوانید کنار بایستید و به نرخ تغییر نگاه کنید و گمان کنید که این تغییرات روی دیگران تأثیر میگذارند اما روزی شما تأثیری نمیگذارد. بازندهها میگویند «کار من نیست». برندهها میگویند «این شرکت من است، همه چیز کارمن است.» هر نوآوری، کشف و تغییر الگویی در تجارت امروزی به همان اندازه که برای یک شرکت چند بیلیون دلاری قابل اجراست برای شما نیز عملی است. هر اطلاعاتی که توسط مدیریت و متفکران تجاری تولید میشود و میتواند روی تجارت شما تأثیر بگذرارد به نوعی به شما مربوط میشود.
مردان و زنانی که در سالهای آتی دوام خواهند آورد و موفق خواهند شد کسانی هستند که همیشه به دنبال ایدهها و بینشهایی هستند که آنها را هر روز در شغلشان سریعتر، انعطاف پذیرتر و کارآمدترمیکنند. درست مثل مدیران همه ی شرکتهای موفق،هدف شما نیز این است که رهبر بازار شوید. در حقیقت اگر برای بهترین شدن در حوزه خود آماده نیستید ناخودآگاه متوسط بودن را پذیرفتهاید. اگر در حال بهتر شدن نیستید پس احتمالاً درحال بدتر شدن هستید. اگر متعهد نشده اید که یکی از ۱۰ درصد بالای افراد در حوزه کاریتان شوید در جایی بسیار پایینتر سردرخواهید آورد.
با ارزشهایتان آغاز کنید.
یکی از مهمترین یافتههای سالهای اخیر این است که تعیین ارزشهای اصلی قدم اساسی برای افراد موفق و همچنین شرکتهای سودآور است. شرکتهایی که ارزشهای روشن ونوشته شدهای دارندو مأموریتهایی مطابق آن ارزشها دارند. همیشه سودآورتر از شرکتهایی هستند که اینها را ندارند. همچنین به نظر میرسد افرادی که ارزشهای اصلی روشن و مأموریتهای شخص مشخصی دارند کارآمدتر و موفقتر از افرادی هستند که اینها را ندارند.
شما میتوانید با فکرکردن و تعیین ارزشهای فعلی یا ارزشهایی که باید داشته باشید و بعد متعهد کردن خود برای زندگیکردن مستمر بر اساس آن ارزشها، بدون در نظر گرفتن پیامدهای خارجی، کیفیت زندگی خود را به طور چشمگیری بهبود ببخشید.
شفافسازی ارزشها
بعد از ازدواج، من وهمسرم آخر هفتهای را نشستیم و تمام ارزشهایی که باور داشتیم و خود را متعهد آنها کرده بودیم را نوشتیم. لیستی با ۱۶۳ ارزش مهیا شد. سریعاً متوجه شدیم که این لیست برای معیار تصمیم گیری بسیار طولانی بود. برای همین لیست را به ۵ ارزش اساسی تبدیل کردیم. و بعد وقتمان را صرف این کردیم که بفهمیم ارزش واقعی آنها برایمان چیست و زندگیمان را حول آنها ساختیم. این کار تأثیر بسیار زیادی روی موفقیت هایمان در سالهای اخیر گذاشته است. شما نیز باید همین کار را انجام دهید.
وقتی ارزشهای شخص خودتان را مشخص کردید میتوانید زندگیتان را حول آنها سازماندهی کنید. ارزشها شالودهای به شما میدهند که میتوانید براساس آن تصمیم گیری نمایید. هرگاه باانتخابی مواجه شدید میتوانید گزینه ها را براساس مهمترین ارزشهایتان ارزیابی کنید.
ارزشهای اصلی شما کدامند؟ به چه چیزهایی باور دارید؟ پای چه چیزهایی حاضرید بایستید؟ پای چه چیزهایی باور دارید؟ پای چه چیزهایی حاضرید بایستید؟ پای چه چیزهایی حاضر نیستید؟
تحقیق بازار
این برای شما تمرین خوبی است: فرض کنید یک شرکت تحقیقات بازار قرار است به انجمن شما بیایدو روی شما تحقیقی انجام دهد. محققان قرار است از تمام کسانی که شما را میشناسند، خانواده،دوستان، مشتریان، همکاران و رئیسانتان بخواهند که نظرشان را در مورد شما بگویند. قرار است از تمام آشنایان شما بپرسند که چگونه انسانی هستید. قرار است از همه بپرسند که چه ارزشهایی دارید وبه عنوان یک فرد طرفدار چه چیزی هستید. دربارهی فلسفه و باورهایتان بر اساس حرفهها و رفتارهایمان خواهند پرسید. پرونده کاملی از شما تهیه خواهند کرد تا در تلویزیون ملی پخش شود.
براساس این سناریو این سؤالات را پاسخ دهید: افراد دور و اطرافتان درباره شما به محققان چه خواهند گفت؟چگونه شما را توصیف خواهند کرد؟ براساس رفتار و نوع برخوردتان باافراد ارزشهای شما را چگونه بازگو خواهند کرد؟ در باره کیفیت کاری شما چه خواهند گفت؟ از همه مهمتر دوست دارید درآینده در مورد شما صحبت کنند؟
اعتبار شما همه چیز است.
شرکتهای موفق همواره زمان میگذارند تا بنشینند و جواب این سؤالات را بیابند. دکتر تیادورلویت از مدرسه تجارت هاروارد گفته است که در بازار رقابتی اعتبار یک شرکت ارزشمندترین دارایی آن است. این موضوع را میتوان به این صورت نیز بیان کرد «چگونگی توصیف شدن توسط دیگران».
هر شرکتی که بتواند به صورت مثبت روی نحوه تفکر و چگونگی صحبت کردن مشتریان درباره آنها اثر بگذارد شاهکار بزرگی کرده است. اگرشرکتی اعتبار خوبی داشته باشد بسیار آسان است که در بازار رقابتی قیمت بالاتری تعیین کند و بیشتر بفروشد. اعتبار شرکت به آرامی کسب میشود وبه آرامی تغییر میکند. محصولات،فرآیندها و افراد ممکن است طی زمان تغییر کنند اما اعتبار شرکت ممکن است تا قرن ها باقی بماند. شما نیز همینگونه هستید. شما در بازار کار، درمیان افرادی که میشناسید و باآنها کار میکنید چه اعتباری دارید؟ و دوست دارید در آینده چه نوع اعتباری داشته باشید؟
برای خود یک مأموریت شخصی تعریف کنید.
وقتی ارزشهای اصلی خودراتعیین کردید میتوانید بیانیه مأموریت خود را تعریف کنید. یک بیانیه مأموریت خود را تعریف کنید. یک بیانیه مأموریت، توصیفی براساس ارزشهای شما بااستفاده از افعال آینده است، توصیفی ایدهآل ازاینکه دوست دارید در ۳ تا ۵ سال آینده چگونه فرد یا شرکتی باشید.
قسمت ۴-۲
ارزشهای اصلی وبیانیه مأموریت که از آنها مشتق میشوند به اصول عملیاتی شما در همهی کارهایی که انجام میدهید تبدیل میشوند. تمام منبع خود را متعهد میکنید که براساس آنها زندگی کنند. یک مأموریت هم معیار اندازه گیری دارد وهم روش عمل. هدف آن بدست آوردن چیزی برای دیگران است مخصوصاً درتجارت.
بیانیه مأموریت خودتان
شما میتوانید با کامل کردن این جمله بیانیه مأموریت خودتان را بنویسید: «مأموریت من این است که (کاری که قصد دارید انجام دهید تا زندگی یا کار کسی را بهبود ببخشید)،زمانی میتوانم این کار را انجام دهم که (کاری که قصد دارید انجام دهید تا آن بهبود را حاصل کنید) کم و وقتی که (معیاری که قرار است استفاده کنید تا تعیین کنید مأموریتتان کامل شدهاست) را بدست بیاورم میتوانم میزان موفقیتم را بسنجم.» مثال: مأموریت من این است که کمک ارزشمندی در جهت موفقیت شرکتم انجام دهم، زمانی میتوانم این کارراانجام دهم که درهمه مواقع بالاترین کیفیت و کمیت کاری که ممکن است را عملی سازم و وقتی که به خاطر کمکی که کردهام نسبت به دیگران حقوق بالاتری گرفتم و سریعتر ارتقا پیدا کردم میتوانم میزان موقعیتم را بسنجم.
۷ Rدر مدیریت شخصی (۷ عمل مجدد درمدیریت شخصی)
وقتی ارزشها و بیانیهی مأموریت شما روشن شد میتوانید برای کسب حقوق بالا تلاشتان را ادامه دهیدو هفت آر(عمل مجدد) تفکر مجدد،ارزیابی مجدد، سازماندهی مجدد، ساختاربندی مجدد، مهندسی مجدد، ساختن مجدد و تمرکز مجدد هستند.
در تفکر مجدد بصورت مستمر زمان میگذارید تا راجع به اینکه چه کسی هستید ومیخواهید به کجا بروید فکر میکنید مخصوصاً درزمانی که به هر دلیلی ناراضی و ناراحت هستید. به دلیل اینکه همه چیز سریعاً در حال تغییر است نسبت به هر زمان دیگری شما گزینههای بیشتری دردسترس دارید وهمچنین بخاطر اینکه شما در چند سال آینده کارهای کاملاً متفاوتی انجام خواهید داد، همین امروز میتوانید راجع به جایی که میخواهید در آینده باشید فکر کنید. میتوانید درمورد تمام شغل خود مجدداً تفکر کنید و نیز میتوانید برای آن مجدداً برنامه ریزی کنید.
ارزیابی مجدد موقعیت خود
ارزیابی مجدد خود فرآیندی است که شما عقب میایستید و خود را درمحیط بازار میبینید. هرگاه که استرس، ناکامی را در کار یا شغلتان تجربه میکنید باید زمان بگذارید و موقعیتتان را ارزیابی مجدد کنید و مطمئن شوید که در مسیر درست قرار گرفته اید.ممکن است مشکلاتتان برای این بوجود آمده باشند که در شغل یا شرکت مناسب کار نمیکنید و یا حتی با افراد مناسبی کار نمیکنید. نارضایتی شما میتواند به خاطر این ایجاد شده باشد که محصول یا خدمات مناسب خودتان را نمی فروشید ویابه دلایل بسیار دیگر. شاید دیگر دلتان پیش کارتان نیست. به شما لذت کافی نمیدهد یا اصلاً برایتان لذتبخش نیست. گاهی بهترین کاری که دراین شرایط میتوانید انجام دهید.این است که کاری که انجام میدهید یا شرکتی که برای آن کار میکنید را تغییر دهید تا زندگی کاریتان با استعدادها، تواناییها، خواستهها و ارزشهای شما هماهنگتر باشد.
زندگیتان را سازماندهی کنید
در سازماندهی مجدد، فعالیت روزانهی خودرابررسی میکنید وازخود بپرسید که اگر میخواهید نتایج بهتری کسب کنید آیا باید کارها را متفاوت انجام دهید یا نه. راههای جدیدی بیابید که با آن کارآمدتر بشوید و کارهایتان را با اثربخشی بیشتری انجام دهید یا نه. راههای جدیدی بیابید که با آن کارآمدتر بشوید و کارهایتان را با اثربخشی بیشتری انجام دهید. همیشه به دنبال خروجیهای بهتری هستید که با ورودیهای زمان و پولتان متناسب باشند.
فعالیتهایتان را ساختاربندی مجدد کنید.
در ساختاربندی مجدد، همیشه به کارهای خاصی که انجام میدهید و بیشترین کمک را به شرکت و مشتریانتان میکند، نگاه میکنید. زمان و استعداد بیشتر خود را صرف ۲۰ درصد از فعالیتهایی کند که ۸۰ درصد ارزش تمام کارهایی که انجام میدهید را دارند. روی فعالیتهایی که بیشترین بازدهی را برای همهی افراد دارد تمرکز کنید.
مهندسی مجدد شغل خود
در مهندسی مجدد شرکت خدمات شخصیتتان، عقب میایستید و تمام فرآیند کاریتان، از اولین کارهایی که در ساعات اول صبح انجام میدهید تا نتایج اصلیای که برای شرکت و مشتریانتان کسب میکنید را نگاه میکنید. این فرآیند را تحلیل میکنید و به دنبال راههایی باشید که آنرا سادهترکنید، کارهایی مثل کاهش مراحل کار، یکی کردن فعالیتها، استفاده از منابع خارج سازمانی در برخی کارها و حتی تغییر کامل فرآیند برای رسیدن به نتایج مشابه یابهتردر زمان کمتر و همچنین بااستفاده از منابع محدودتر،مهندسی مجدد یک فرآیند مستمر ساده سازی کار و فعالیتهایتان است تا بتوانید درزمان کمتر کارهای بیشتری انجام دهید.
ساختن مجدد خودرا مرتباً انجام دهید
در ساختن مجدد عقب میایستید و تصور کنید که کارتان را از ابتدا شروع کردهاید. تصور کنید که شغل و صنعتی که درآن کار میکردید بطور کلی ناپدید شود. برای لحظهای تصور کنید که باید در آن طرف خیابان یا آن طرف کشور شغل و کسب و کارتان را از اول شروع میکردید. «چه کاری را متفاوت انجام میدادید؟ در ۳ تا ۵سال آینده میخواهید شغلتان چگونه باشد؟ برای بدست آوردن آیندهی مورد نظر خود چه تغییراتی راباید در ساختن مجدد کسب و کارتان ایجاد کنید؟ یکی از بهترین راههایی که میتوانید مجدد خودتان رابسازید این است که تعیین کنید از انجام چه کاری واقعاً لذت میبرید وبعد سعی کنید بفهمید که چگونه میتوانید کاری را پیدا کنید یا ایجاد کنید که آن کاری که لذت میبرید را بیشتر داشته باشید.
انرژیهایتان را مجدداً متمرکز کنید
آخرین عمل مجدد، تمرکز است.این مورد واقعاً کلیدی بسوی آینده است. توانایی شما در تمرکز انرژیهایتان روی انجام دادن آن چند کاری که در زندگیتان تفاوت اصلی ایجاد میکنند، است.در اکثر مواقع افراد ناموفق هستند چرا که زمان زیادی را صرف کارهایی میکنند که کمک کمی به زندگیشان میکند. بیشتر وبیشتر وقت خودرا صرف کارهای کم ارزش میکنند. ازطرف دیگر افراد بسیار موفق کار زیادی نمیکنند اما چند کاری که انجام میدهند را بسیار عالی انجام میدهند.به نظر میرسد این مورد کلید موفقیت و کامیابی بزرگ درتمام عرصه های زندگی باشد.
استاد تغییر شوید.
راجع به جایی که میخواهید در آینده باشید فکر کنید. میتوانید در مورد تمام شغل خود مجدداً تفکر کنید و نیز میتوانید برای آن مجدداً برنامه ریزی کنید. مزیت تمرین اعمال مجدد و تمرکز روی اعمالی که باعث میشوند بتوانید در زمینه کاریتان رهبر باشید و عناصر تغییررا بشناسید این استکه اینها به شما اجازه میدهند تا کنترل زمان حال و آینده ی خودرا بدست آورید. بااحساس کنترل، احساس قدرت شخصی و اعتماد به نفس بیشتری ایجاد میشود. به جای اینکه بگذارید تغییرات غیر قابل پیش بینی زندگی و آینده تان را تعیین کند، اگرزندگی و آینده تان را تعیین کند، اگر زندگی و آیندهتان را خود تعیین کنید درهمه ی کارهایی که انجام میدهید شادتر،سالمتر وقویتر هستید. دائماً خودرا به عنوان مدیر عامل شرکت خدمات شخص خود بدانید. خودتان را طوری بنگرید که متصدی زندگی خود هستید. شما مسئول هستید. وقتی شروع میکنید که خودرا به عنوان عضو فعال زندگی پویای اطراف خود ببینید، کنترل کامل سرنوشتتان را بدست میگیرید. تبدیل به معمار آیندهتان و نیروی اصلی خلاقیت درزندگیتان میشوید.
تمرینهای عملی:
حالا هفت تمرین عملی برای شما وجود دارد:
- ۳ تا ۵ ارزشی که برای شما مهمترین هستند را تعیین کنید، ایدهها و فضیلتهایی که برای شما هم هستند و امکان ندارد آنها را نادیده بگیرید.
- با استفاده از الگویی که دراین بخش آمده بود، بیانیه مأموریت کسب و کار خودرا بنویسید. همان الگویی که چند لحظه پیش توضیح دادم.
- کلماتی که دوست دارید بقیه در توصیف شما استفاده نمایند را تعیین کنید وبعد زندگیتان را طوری سازماندهی کنید که براساس آن چیزها باشد و آنها را در زندگیتان عملی سازید.
- زندگیتان را ارزیابی مجدد کنید ومطمئن شوید که کارهایی که انجام میدهید با بهترین زندگیای که میتوانستید داشته باشید هماهنگ است اگر اینگونه نبود خودرابرای تغییرآماده کنید.
- با حذف فعالیتهای زمانبر و غیر ضروری، دائماً راههای جدیدی برای سادهسازی کارتان بیابید وبا این کار زندگی خودرا مهندسی مجدد کنید.
- مرتباً کارتان را ساختاربندی مجدد کنید تا اطمینان حاصل کنید که همیشه روی فعالیتهایی کارمیکنید که بیشترین ارزش را برای شما و کسب و کارتان دارد.
- زمان، استعداد و انرژیتان را مجدد روی فعالیتهایی که بیشترین نتایج را درکارتان بوجود میآورند، متمرکز کنید.
فصل پنجم
روی قوتهای خود سرمایه گذاری کنید
«تنها امنیتی که میتوانید داشته باشید این است که کارتان را بصورت غیر معمولی خوب انجام دهید.»آبراهام لینکلن
شما استعداد و تواناییهای خاصی دارید با به حداکثر رساندن آنها میتوانید خیلی بیشتر از آنچه در حال حاضر در میآورید، در بیاورید. هدف شما این است که کارهایی را که میتوانید به نحو احسن انجام دهید را شناسایی کنید وبعد با تمام وجود سعی کنید در زمینهی انتخابی بهترین باشید.
یکی از ویژگیهای مردان و زنان ممتاز این است که آنها بسیار متکی به نفس هستند. آنها مسئولیت تمام کارهایی که میکند و اتفاقاتی که برایشان میافتد را برعهده میگیرند. آنها به عنوان منبع موفقیت به خود مینگرند و خودرا مسئول مشکلات و سختیهای اصلی خود میدانند. افراد موفق میگویند «اگر قراراست انجام بشود، پس به من بستگی دارد»زمانی که با چیزی در کارشان راضی نیستند ازخود میپرسند: «درمن چه اشکالی وجود دارد که باعث این مشکل میشود؟»ازبهانه آوردن و متهم کردن دیگران سرباز می زنند. به جای اینکار به دنبل راههایی برای غلبه بر موانع و ایجاد پیشرفت هستند. به این دلیل که باوردارند شغل آزاد دارند، برای کار خود رویکردی استراتژیک دارند.
درباره ی شغل خود بصورت استراتژیک فکرکنید
عنصر اساسی در برنامهریزی استراتژیک برای هر مؤسسه یا کسب و کاری اصل بازده سرمایه است. هدف تمام برنامهریزی کسب و کار، سازماندهی و سازماندهی مجدد منابع شرکت است. به نحوی که بازده مالی صاحبان شرکت افزایش یابد. هدف این است که خروجیها را به نسبتها افزایش دهیم. هدف این است که منابع را روی زمینههای پرسود متمرکز کنیم و بطور همزمان منابع را از زمینههای کم سود خارج کنیم.
شرکتهایی که در محیطی با تغییرات سریع، برنامه ریزی و عملکرد استراتژیکی دارند شرکتهایی هستند که دوام می آورند و پیشرفت میکنند. شرکتهایی که در اینگونه تفکرات استراتژیکی ناموفق هستندشرکتهایی هستند که عقب می مانند و اغلب از بین میروند.
بازدهی انرژی خودرا افزایش دهید
برای آنکه بتوانید تمام چیزهایی که میتوانید به عنوان یک انسان بدست آورید را کسب کنید بایدبرنامهریزاستراتژیک با مهارتی در زندگی و کارتان نیز باشید. اما به جایآنکه هدفتان افزایش بازده سرمایه باشد،هدف شما باید افزایش بازده انرژی باشد. بیشتر آمریکاییها مقداری بیشتر ازتوانایی خوددر کار کردن و کسب درآمد، آغاز به کار میکنند. بیش از ۸۰ درصد میلیونرها درآمریکا خودساخته هستند. با هیچ شروع کردند. بیشترآنها چندین بار در زندگیشان ورشکسته شدند یا به ورشکستگی نزدیک شدند. بیشتر ثروتها با فروش خدمات شخصی آغاز شدهاند. اما افرادی که واقعاً جلو میافتند کسانی هستند که درمورد کارهای خاصی فکر میکنند و آنها رابه روش خاصی انجام میدهند و این عملکردها آنها را از متوسط مردم جدا میکند. شاید مهمترین عملکردی که افراد موفق خودآگاه یا ناخودآگاه انجام میدهند این است که بصورت استراتژیک به خود مینگرند. خودرابصورت مجموعهای از منابع مینگرند که توانایی انجام کارهای متفاوتی را دارد. دربارهی اینکه چگونه میتوانند به بهترین شکل از ترکیبیازدانش و مهارت خود در محیط بازاراستفاده کنند واینکه چگونه میتوانند روی قوتهای خود بهترین سرمایهگذاری را انجام دهند تا سود بیشتری نصیب خود و خانوادههای خود کنند،فکر میکنند.
مهارتهای قابل عرضه در بازار
یکی از بزرگترین مسئولیتهای شما درزندگی، چه در قبال خود و چه در قبال خانوادهتان این است که یک یا چند مهارت قابل عرضه در بازار را در خود شناسایی، توسعه و حفظ کنید. کار شمااین است که در چیزی که تقاضای شدیدی در بازار وجود دارد بسیار ماهر شوید. در استراتژی سازمانها این را «توسعهی مزیت رقابتی» مینامیم. برای یک سازمان مزیت رقابتی اینگونه تعریف میشود: داشتن حوزههای برتر در تولید محصول یا خدمات که باعث میشود سازمان از رقیبان خود جلو بیافتد. این حوزهی برتر، یک سازمان را قادر میسازد تا محصولات و خدمات بیشتری را با قیمت بالاتر و مقاومت کمتر خریداران به فروش رساند. به عنوان مدیر شرکت خدمات شخصی،شما برای سرمایهگذاری روی قوتهای خود باید یک مزیت رقابتی روشنی داشته باشید. باید حوزهای از برتری نیز داشته باشید. باید کاری کنید تا شما را متفاوت و بهتر از رقیبتان کند. رقیبانتان افرادی هستند که میخواهند باانجام دادن کاری که شما میکنید، پولی را که شما میخواهید کسب کنیدرا بدست آورند.
مزیت رقابتی شما
توانایی شما در شناسایی و توسعهی این مزیت رقابتی یکی از مهمترین استراتژیهایی است که در دنیای کاربه انجام خواهید رساند. کلید حفظ و همچنین افزایش توانایی کسب درآمد شما میباشد. شالودهی موفقیت مالی شما میباشد. بدون آن شما فقط یک گروگان درمحیط در حال تغییر سریع هستید. اما با مزیت رقابتی متفاوت که براساس قوتها و تواناییهایتان بنا شدهاست میتوانید خودتان برای آیندهتان تصمیم بگیرید. میتوانید کنترل زندگیتان را بدست گیرید. همیشه میتوانید شغلی داشته باشید و هر چه مزیت رقابتی شما متفاوتتر باشد، پول بیشتری میتوانید کسب کنید و موقعیتهای بیشتری برای کسب درآمد خواهید داشت. چهارکلید در بازاریابی استراتژیکخود و خدماتتان وجود دارد. اینها برای سازمانهای بزرگی چون جنرال موتورز، برای نامزدهای انتخاباتی و افرادی که میخواهند بیشترین پول را در شغلشان کسب کنند، کاربرد دارد.
در مورد شغلتان تفکر استراتژیک داشته باشید.
اولین کلید از این چهار کلید تخصص است. امروزه این مورد بسیار ضروری است. هیچ کس نمیتواند برای همهی افراد همه چیز باشد. یک فرد همه کاره در هیچ کدام از کارها تخصص ندارد. این مسیر شغلی معمولاً به بن بست میرسد. کلید تخصص است. مردان و زنان موفق چندین مهارت عمومی دارند اما یک یا دو مهارت اصلی دارند که در این زمینهها توانایی لازم را کسب کردهاند تا عملکرد فوقالعادهای داشته باشندو کارهای عالی انجام دهند.تصمیم شما در رابطه با چگونه، کجا، چهوقت و چرا باید در بخش خاصی ازشغلتان تخصص پیدا کنید احتمالاً مهمترین تصمیمی است که در زندگی کاریتان خواهید گرفت. مایکل، برنامهریز استراتژیک، کمی اینرا بهتر توضیح داده است: کسانی کهدرمورد آینده فکر نمیکنند نمیتوانند آیندهای داشته باشند. دلیل اینکه افراد زیادی شاهد منحل شدن کارشان هستند وبرای مدت زیادی خودرا بیکار مییابند این استکه بهاندازهی کافی در جادههای زندگی به دور دستها نگاه نکرده بودند و خودرا برای زمانی که تاریخ انقضای کار فعلیشان میگذشت آماده نکرده بودند. ناگهان خودرا در جادهای تنها و بدون بنزینمییابند که باید مسیر زیادی را برای برگشتن به شغلی با حقوقی معمولی و بالا پیاده بپیمایند. نگذارید این اتفاق برای شما بیافتد.
به درون خود نگاه کنید.
برای تعیین حوزه تخصص خود، شغل فعلیتان را کنار بگذارید و زمان بگذارید تا عمیقاً به درون خود نگاه کنید. از هر نظری خود را آنالیز کنید. از بالا به خود بنگرید و فعالیتها و موفقیتهای زندگیتان را نگاه کنید تا زمینههایی که در آنها تخصص دارید یا باید داشته باشیدرا تعیین کنید. ممکن است که شغلیکه در حال حاضر دارید برای شما مناسب باشد. ممکن است در حال حاضر روی قوتهایتان سرمایهگذاری کرده باشید. شغل فعلیتان شاید با علایق وچیزهایی که دوست دارید.با فطرت شما و همچنین با شخصیت شما سازگار باشد. بااین وجود باید مستمراً حیطه دید خود راافزایش دهید و به سوی آینده نگاه کنید تا ببینید که در ماهها و سالهای آینده میخواهید به کجا بروید. به یاد داشته باشید که بهترین راه پیش بینی آینده خلق کردن آن است.
شما فوق العاده هستید
شما استعدادها و تواناییهای خاصی دارید که شما را از هر انسانی که تا به حال زندگی کرده منحصر به فرد میکنند. ترکیب فوقالعاده تحصیلات، تجربه،دانش، مشکلات، موفقیتها،سختیها و چالشها و نگاهشما به زندگی و عکسالعمل شما در برابر آن شما را فوقالعاده میکند. شما درحال حاضر در خود شایستگیهاو ویژگیهای بالقوهای دارید که شما را قادر میسازند هرکاری که میخواهید درزندگی انجام دهید را به انجام برسانید.حتی اگر برای صدسال دیگر هم زندگی میکردید باز زمان کافی نداشتید تا به عمق تواناییهای بالقوه خود دستیابی یابید. هرگز نخواهید توانست جز از بخش کوچکی ازتوانایی فطری خود استفاده کنید. کار اصلی شما این است که تصمیم بگیرید که الان از کدام استعدادهایتان استفاده خواهید کرد وکدام را به بالاترین حد و بهترین استفاده خواهید رساند.زمینه ی تخصص شما چیست؟ در حال حاضر در چه کاری مهارت دارید؟ اگر همه چیز باروال فعلی پیش رود، با نرخ رشد فعلی شما در آینده برای مثال یک، دو یا حتی ۵ سال دیگر در چه کارهایی مهارت پیدا خواهید کرد؟ آیا این یک مهارت قابل عرضه در بازار با تقاضای در حال افزایش است؟ یا آیا حوزهی کاری شما آنقدر در حال تغییر است که باید برای وفق دادن خود، شما نیز باید تغییر کنید؟ با نگاهی به آینده، اگر بخواهید در حوزه کاری خود بهترین شوید، زندگی عالی داشته باشید و کنترل کامل آینده مالی خود را داشته باشید در چه بخشی باید تخصص پیدا کنید؟
۵-۲
نویسنده تبلیغات شدم
زمانیکه ۲۲ ساله بودم، بیکار بودم و وضعیت ناایمنی داشتم، به آگهی استخدام یک مأمور تبلیغات برای شرکت تبلیغاتی پاسخ دادم. در حقیقت در دبیرستان در درس انگلیسی رد شده بودم. اصلاً نمیدانستم یک مأمور تبلیغات چه کاری انجام میدهد. هنوز کارمند تبلیغاتی که از من مصاحبه کرد را به خاطر دارم ویادم هست که بیان اینکه اصلاً شرایط لازم را برای این کار ندارم را به چه خوبی گفت.اما در فرآیند مصاحبه در درون من اتفاقی افتاد. هرچه بیشتر راجع به آن فکر میکردم بیشتربه این نتیجه میرسیدم که چقدر دوست دارم برای تبلیغات مطلب بنویسم. با وجود اینکه در اولین مصاحبهام کاملاً رد شده بودم اما تصمیم گرفتم دربارهی آن رشته مطالعه کنم.به کتابخانه شهررفتم و کتابهایی درمورد تبلیغات و مأمور تبلیغات خواندم. طی ۶ ماه بعد درحالی که در فروشگاه بزرگی کار میکردم، عصرها و هر روز تعطیل را به خواندن این کتابها میپرداختم. با افزایش دانشم در آژانسهای تبلیغات شهر برای کار تبلیغات درخواستهایی فرستادم. از آژانسهای کوچکتر آغاز کردم. وقتی مرا رد کردند از آنها پرسیدم که چرا حاضر نبودند مرا استخدام کنند. در خواست من چه اشکال داشت؟ باید در مورد چه چیزهایی بیشتر مطالعه میکردم؟ چه کتابهایی پیشنهاد میکنید؟ و تا امروز به یاد دارم که تمام افرادی که با آنها صحبت کردم بسیار به من کمک کردند و توصیههای خوبی به من دادند. بعد از ۶ ماه همهی کتابهایی که در زمینهی تبلیغات و مأمور تبلیغات در کتابخانه بود را مطالعه کردم از همهی آژانسهای شهر، از آژانسهای کوچک گرفته تا آژانسهای بزرگ،درخواست کار کردم. وقتی به این مرحله رسیده بودم، آماده بودم. توسط آژانس اول و دوم کشور به عنوان مأمور تبلیغات تازه کار به من پیشنهاد کار شد. کار آژانس رتبه اول را قبول کردم و در عوض ۶ماه برای مؤسسههای چند ملیتی بزرگ تبلیغات مینوشتم.
هر چه لازم دارید را میتوانید یاد بگیرید
هدف از گفتن این داستان این بود که شما میتوانید تقریباً هر چیزی که لازم دارید تا در کارتان استاد شوید و در هر شغلی پیشرفت کنید، را یاد بگیرید. فقط باید تصمیم بگیرید که به چه مهارتی نیاز دارید و خود را موظف سازید تا چیزهایی که بایدیاد بگیرید را فرا گیرید. این یک استراتژی بدیهی برای افزایش درآمد و موفقیت است که بیشتر افراد آن را ازدست میدهند. چندسال بعد از اینکه مأمور تبلیغات شدم تصمیم گرفتم که وارد خرید و فروش مستغلات شوم. شنیده بودم که افرادی ازجمله دوستان دبیرستانیام، خانه واماکن اداری ساخته بودند و پول زیادی به جیب زده بودند. فکرکردم که این راه برای من هم پول زیادی را به ارمغان خواهد آورد. بااستفاده از همان استراتژی که در گرفتن شغل مأمور تبلیغات کارساز شده بود، به کتابخانه شهر رفتم و در زمینهی خرید و فروش مستغلات کتاب خواندم. در آن زمان پولی نداشتم، قراردادنداشتم و از این صنعت سررشتهای نداشتم. اما راز بزرگ را میدانستم: چیزی که باید یاد میگرفتم تا درهر رشتهای که میخواهم موفق بشوم رامیتوانم یاد بگیرم.
دست خالی آغاز کردم
در عرض شش ماه با ۱۰۰دلار پیش پرداخت و مهلت ۳۰ روزه برای پرداخت مابقی پول، ملکی خریدم. برای ساخت یک مرکز خرید طرحی آماده کردم و از دو مستأجر بزرگ و چندین مستأجر کوچک قولهای ابتدایی برای اجاره ملک دریافت کردم که این مستأجرین در مجموع۸۵ درصد مساحت زیر بنایی که پیشنهاد کرده بودم را خواستار بودند. بعد ۷۵درصد تمام پروژه را به شرکت ساختمانی بزرگی واگذار کردم در عوض این شرکت باید تمام هزینههای پروژه را پرداخت مینمود و منابع نیروی انسانی که نیاز داشتم تا ساخت مرکز تجاری را مدیریت نمایم و پروژه را کامل کنم را در اختیارم بگذارد. در واقع هرکاری که کرده بودم را از کتابهایی یاد گرفته بودم که متخصصین خرید و فروش ملک نوشته بودند، کتابهایی که روی قفسههای کتابخانه محلی بود. همانطور که احتمالاً متوجه شدید حوزه کاری مأمور تبلیغات با خرید و فروش مستغلات بسیار متفاوت است.اما این تجربیات و تمام موقعیتهای کاری که در این سالها داشتم یک عنصر مشترک داشتند: موفقیت درهرزمینه به دو تصمیم بستگی دارد، اول اینکه در آن زمینه متخصص شوم و دوم اینکه در آن زمینه دانش بسیار کسب کنم تا بتوانم کار را خوب انجام دهم.
موفقیت شما در گذشته
در نظر انداختن به تجربیات فعلی و گذشته برای انتخاب زمینهی تخصص، یکی از مهمترین سؤالاتی که باید از خود بپرسید این است که: تا الان کدام فعالیتها بیشترین تأثیر را در موفقیتم درزندگی ایفا کرده اند؟ چگونه از موقعیتی که بودید توانستید به موقعیتی که امروز دارید برسید؟ کدام استعدادها و تواناییها برای شما راحت است؟ چه کارهایی را خوب انجام میدهید در حالی که برای اغلب افراد سخت به نظر میرسند؟ از انجام دادن چه کارهایی لذت میبرید؟ کدام فعالیتها را فیالنفسه انگیزه بخشتر میدانید؟ هنگامیکه کدام کارها راانجام میدادید شادتر بودید؟ در سرمایه گذاری روی قوتهای خود، میزان علاقه، هیجان و اشتیاقتان به شغل یا فعالیت خاص یک عنصر کلیدی است. همیشه بهترین را انجام میدهید ودر حوزه ی کاری که واقعاً از آن لذت میبرید. بیشترین درآمد را کسب خواهید کرد. حوزه های خواهد بود که دوست دارید در مورد آن فکر کنید، صحبت کنید، مطالعه نمایید و کسب دانش کنید. افراد موفق عاشق کارهایی که انجام میدهند هستند وهر روز برای انجام دادن آن لحظه شماری میکنند. انجام کارهایشان آنهارا شاد میکند و هر چه خوشحالتر باشند با اشتیاق بیشتری کارشان راانجام میدهند وآن را بهتر به انجام می رسانند.
شما از چه نظر متفاوت وبهتر هستید؟
دومین کلید سرمایهگذاری در قوتهایتان، متمایز بودن است. باید تصمیم بگیرید که چه کاریمیخواهید انجام دهید تا نهتنها شما را متمایز کند بلکه شما را درحوزه کاریتان از رقیبانتان بهتر کند. به یاد داشته باشید، شما فقط باید در یک زمینهی خاص عالی باشید تا از بقیه جلو بیافتید و باید تصمیم بگیرید که آن زمینه خاص کدام است. زمینه ی تمایز شما همان کاری است که به شکل عالی انجام میدهید. آن را بهتر از۹۰درصد افرادی که درحوزه کاری شما هستند انجام میدهید. امروز در چه زمینهای عالی هستید؟ اگر تصمیم میگرفتید در مهارت دیگری عالی بشوید، کدام مهارت میبود؟ اگر بخواهید جزء برترینهای حوزه کاریتان بشوید و یکی از پردرآمدترین افراد در صنعتتان بشوید، چه مهارتی خواهد بود؟مهمترین وباارزشترین مهارت در کسب و کار شما کدام است، مهارتی که بیشترین تأثیر را برپیامدهای مالی دارد؟ هرچه تأثیر بیشتری روی فروش و سودآوری بتوانید داشته باشید باارزشتر خواهید شد و درآمد بیشتری کسب خواهید کرد.
بازار را به بخشهای مختلف تقسیم کنید.
سومین اصل استراتژیک در سرمایه گذاری روی قوتهای خود بخشبندی کردن است. باید به محیط بازار نگاه کنید و ببینید که در کجا میتوانید خود را با استعدادها و تواناییهای منحصربه فردتان بکارببندید تا بیشترین درآمد ممکن را از انرژی صرف شده کسب کنید. کدام مشتریان، شرکتها وبازارها میتوانند بهتر از استعدادهای خاص شما استفاده کنند و از نظرپاداشها و فرصتهای مالی بیشترین عایدی را برای شما دارند؟یک کارآفرین یا صنعت میتواند ارزش متوسط یا کمتراز متوسطی برای استعدادها و تواناییهای خاص شما تعیین کند در حالی که کسب و کار متفاوتی میتواند آنهارا آنقدر بالا ارزشگذاری کند که برای نتایجی که میتوانید کسب کنید پول بسیاری خواهند داد.روزی من از فروش۲۰دلاری و کسب سود ۸ دلاری برای کمیسیون فروش هر محصولی جلوی درب منازلو تماس با مشتریان بالقوه و کاسبان زندگی میگذراندم. بعد کار فروشندگی دیگری که برمبنای تماس با مشتریان بالقوه بود به من پیشنهاد شد، اما این بار در فروش سهام شرکتها و سرمایهگذاریهای دیگر که هزارها دلار ارزش داشتند، شروع به کار کردم. بااستفاده از همان مجموعه مهارتهایی که ازفروش درب منزل کسب کرده بودم،به سرعت توانستم ماهانه هزاران دلار بدست آورم. به همان افراد کالاهای گرانتری میفروختم و کمیسیون زیادی دریافت میکردم. تمام زندگیام تغییر کرد. این تجربه را چگونه میتوانید با توجه به مهارتها و موقعیتهای اطراف خود تفسیر کنید؟
تلاشهایتان را متمرکز کنید.
کلید نهایی در بازاریابی استراتژیک شخص تمرکز است. زمانی که درمورد زمینهای که میخواهید تخصص پیدا کنید و چگونگی متمایز کردن خود و اینکه درکدام بخش بازار میتوانید قوتهای خود را بکار ببرید تصمیم گرفتید، کاراصلی این خواهد بود که تمام انرژیهای خود را روی بهترین شدن در زمینه خاص خود صرف کنید وکار قابل قبولی ارائه دهید. در آخر کلام هر کاری که تا به حال انجام دادهاید زمینهای است برای برترین شدن در حوزه انتخابیتان است. وقتی در کارهایی که افراد به آن نیاز دارند وخواهان آن هستند خوب عمل کنید سریعاً جزء بالاترین افرادی که بالاترین حقوق را در جامعه کسب میکنند، پیوند خورد.
تمرینات عملی
دراینجا هفت تمرین عملی برای شما وجود دارد:
۱٫ سه عدد از مهمترین و ارزشمندترین کارهایی که در شغلتان انجام میدهید و بیشترین تأثیررا بر حقوق شما میگذارند، را شناسایی کنید.
۲٫ حوزهی برتری شما کدامند؟ بخشهایی از کار خودراشناسایی کنید که عملکردتان در آنها جزء ۱۰درصد بهترینها در حوزه کاریتان است.
۳٫ کدام مهارتها بیشترین تأثیررا در بزرگترین موفقیتهای شغلی شما داشتهاند؟
۴٫ کدام کارها را در شغل خود بیشتر از همه دوست دارید انجام دهید وچگونه میتوانید زمان خودرا سازماندهی کنید تا زمان بیشتری را به آن کارها اختصاص یابد؟
۵٫ مزیت رقابتی خودرا شناسایی کنید، زمینهی کاری که نسبت به بقیهی افرادی که درحوزه کاری شما هستند برتر هستید. اگر تا به حال این چنین مزیتی نداشتهاید، چه چیزی میتواند باشد؟ باید چه چیزی باشد؟ برنامهی شما برای دستیافتن به آن چیست؟
۶٫بازار خودرا بخشبندی کنید. در کدام حوزهها میتوانیدبا استعمال مهارتهای خود در سطح بالاتر پول بیشتری کسب کنید؟
۷٫ به خود به عنوان مجموعهای از منابع بنگرید.در اقتصاد امروز چه کاری میتوانید انجام دهید تا بیشترین بازگشت انرژی را دریافت کنید؟
قسمت ۶-۱
فصل ششم:
بازدهیتان را افزایش دهید.
مکس دپری گفته است: درنهایت مهم است به خاطر بسپارید که ما نمیتوانیم به آنچه که باید تبدیل شویم در حالیکه هنوز آنچه که هستیم باقی بمانیم.آنچه که در این فصل قرار است یاد بگیرید میتواند زندگی شما را تغییر دهد. این ایدهها، متدها وتکنیکها میتوانند کارایی وبهرهوری شما را افزایش دهند، بازدهتان را ترقی بخشند، درآمدتان را دو برابر کنند، استرستان را کاهش دهند وشما را تبدیل به یکی از کارآمدترین و ارزشمندترین افراد درکار و رشته ی امروزتان کنند. آنها کلیدهای لازم برای بدست آوردن مقدار درآمدی است که واقعاً ارزشش را دارید.
همه ی افراد موفق و پردرآمد بسیار کارآمد هستند. آنها ساعتهای طولانیتر کار میکنند و در هرساعت انرژی بیشتری صرف میکنند. آنها نسبت به افراد معمولی کارهای بسیار بیشتری انجام میدهند. آنها بیشتر حقوق میگیرند و سریعتر ارتقاء مییابند. مورد احترام تمام اطرافیانشان هستند. آنها رئیس و الگو میشوند. آنها خواهی نخواهی به بالاترین نقطه دررشتهشان و درآمدشان صعود میکنند وشما هممیتوانید.
هریک از این استراتژیهای آزمایش و اثبات شده برای مدیریت زمان و دو برابر کردن کاراییتان با تمرین و تکرار قابل یادگیری هستند. هریک از این متدها رااگر به طور مرتب تمرین کنید، در نهایت به عادت فکری و کاری شما تبدیل خواهند شد. وقتی به کار گرفتن این متدها درکار و زندگیتان را شروع میکنید، اعتماد به نفستان، عزت نفس، احترام به خود و غرور شخصیتان فوراً افزایش مییابد. بازدهی شما چشمگیر خواهد بود و تا آخر زندگیتان باقی خواهد ماند.
تصمیم بگیرید.
هر تغییر مثبتی در زندگیتان با تصمیم واضح و صریحی در رابطه با اینکه کاری را انجام دهید یا انجام کاری را متوقف کنید، شروع میشود. تغییر مهم تنها زمانی برای شما آغاز میشود که تصمیم بگیرید کاری را انجام بدهید یاانجام ندهید، یا ماهیگیری کنید یا طعمه ماهی را قطع کنید. قطعیت یکی ازمهمترین ویژگیهای مردان و زنان موفق و شاداست و قطعیت ازطریق تمرین و تکرار مکرر حاصل میشود تا برای شما مانند دم و بازدم عادی شود. حقیقت تلخ این است که افراد فقیر هستند چون هنوز تصمیم نگرفتهاند که ثروتمند باشند. افراد، چاق و نامتناسب هستند چون هنوز تصمیم نگرفته اند که لاغر و خوشاندام باشند. افراد، هدر دهنده زمان هستند چون هنوز تصمیم نگرفته اند که در هرکاری که انجام میدهند کارآمدترین باشند. امروز تصمیم بگیرید که متخصص مدیریت زمان و کارایی شخص شوید، مهم نیست که چقدر طولمیکشد یا چقدر سرمایهگذاری میکنید تا به آن برسید. امروز تصمیم بگیرید که بارها وبارها اصول را تمرین خواهید کرد تا جزئی از طبیعت ثانویه شما شوند.
در هر چیزی نظم شخصی راتمرین کنید
خودتان را منظم کنید تا کاری را که میدانید لازم است تا دررشتهتان بهترین شوید راانجام دهید.همانطور که گفتم شاید بهترین تعریف نظم شخصی از آلبرتها بارد باشد. او گفت: «نظم شخصی، توانایی مجبورکردن خودتان به انجام کارهایی است که بایددر زمان مشخصی انجام دهید، چه آن را دوست داشته باشید چه نداشته باشید.» انجام کاری که آن را دوست دارید ساده است. زمانی که دوست ندارید آن کاررا انجام دهید اما در هر صورت خودتان رامجبور به انجام آن میکنید، زندگی و شغلتان را در مسیر پیشرفت سریع قرارمیدهید.امروز چه تصمیمی باید بگیرید تا به بالاترین نقطه رشتهتان برسید؟ هر تصمیمی که هست، چه انجام کاری باشد چه صرفنظرکردن از کاری، امروز تصمیم بگیرید بعد شروع کنید. این کار ساده میتواند به تنهایی جهت کلی زندگیتان راتغییر دهد.
اهداف روشن تعیین کنید
شاید مهمترین کلمه در رسیدن به موفقیت در باقی زندگیتان، کلمه وضوح باشد.۸۰% موفقیت شما در نتیجه وضوح کامل درباره کاری است که تلاش میکنید انجامش دهید. متأسفانه، حدود ۸۰% یا بیشترشکستها و ناامیدیها به سراغ افرادی میرود که چیزی که میخواهند و راه رسیدن به آن برایشان مبهم و گنگ است. میلیونر بزرگ نفت، اج.ال. هانت گفته است: تنها ۲ چیز برای موفقیت بزرگ لازم است.اول، او میگوید «دقیقاً تصمیم بگیرید که چه میخواهید.» اکثر مردم هرگز این کار را انجام نمیدهند. دوم، او میگوید، هزینهای را که باید پرداخت کنید تا آن را بدست آورید را تعیین کنید و سپس تصمیم بگیرید که آن هزینه را پرداخت کنید!» تا زمانی که حاضرید هزینه اش را پرداخت کنید، هرآنچه که واقعاًَ میخواهید را میتوانید به دست آورید. و طبیعت همیشه خواستار ۲ چیز است: اینکه هزینه را به طور کامل و از قبل پرداخت میکنید. فرمول هفت قدمی قدرتمندی وجود دارد که میتوانید استفاده کنید تا در باقی زندگیتان اهداف را مشخص کنید وبه آن برسید. هر فرد موفقی این فرمولها یا مشابه آن را استفاده میکند. درنتیجه،بسیار بیشتراز افراد معمولی به دست میآورند. پس شما هم میتوانید. آن فرمولها اینها هستند.
هفت قدم برای رسیدن به هدف
قدم اول: تصمیم بگیرید که دقیقاً درهر قسمت اززندگیتان چه میخواهید. به جای اینکه فردی باشید که در «همه چیز سرگردان» است به فردی تبدیل شوید که «یک چیز خاص معنادار» دارد. تصمیم بگیرید که قبل از بازنشستگی چه کارهایی میخواهید انجام دهید و چقدرمیخواهید بدست بیاورید. تصمیم بگیرید میخواهید وزنتان چقدر باشد. درباره خانواده، روابط و سبک زندگیای که ازمیخواهید از آن لذت ببرید، تصمیم بگیرید. مقدار دقیق مبلغی را که قبل از بازنشستگی میخواهید جمع کنید را مشخص کنید. عمل تصمیمگیری واضح دربارهی اینکه چه میخواهید به طرز چشمگیری احتمال رسیدن شما به آن را افزایش میدهد.
قدم دوم: آن را به طور واضح و با جزئیات بنویسید. همیشه روی کاغذ فکر کنید. هدفی که نوشته نشده، به هیچوجه هدف نیست. صرفاً یک آرزو است. هیچ انرژیای پشت آن نیست. هنگامی که اهدافتان رااز تصوراتتان بیرون میکشید وآنها را روی کاغذ مینویسید،حقیقتاً آنها را در ذهن ناخودآگاهتان طر حریزی میکنید که در آنجا خودشان قدرت میگیرند.
قدم سوم: برای اهدافتان مهلت تعیین کنید. ضرب العجلها در ذهن ناخودآگاه مانند سیستم اجبار علم میکند. این کار به شما انگیزه میدهد تا آنچه که برای به حقیقت پیوستن هدفتان لازم است راانجام دهید. اگر هدف به اندازهی کافی بزرگ باشد، برای آن مهلتهای فرعی تعیین کنید. آن را به شانس واگذار نکنید.
قدم چهارم: لیستی از تمام کارهایی که فکر میکنید برای رسیدن به هدف باید انجام دهید، تهیه کنید. وقتی دربارهی فعالیتها و وظایف جدید فکر میکنید، آنها را به لیست اضافه کنید تا لیستتان کامل شود.
قدم پنجم: لیستتان را بصورت طرح سازماندهی کنید. تصمیم بگیرید که چه کاری را اول و چه کاری را دوم باید انجام دهید. تصمیم بگیرید که چه چیز مهمتراست و چه چیز اهمیت کمتری دارد وسپسهمانطور که نقشهی اولیه ساختن خانه رویاییتان را میکشید، طرحتان را روی کاغذ بنویسید. طرح صرفاً لیستی از فعالیتهایی است که با اولویت و ترتیب سازماندهی شده است. مسیری به شما نشان میدهند که باید آن را دنبال کنید. هر دقیقهای که برای برنامهریزی صرف میشود، ده دقیقه در اجرا کردن طرح ورسیدن به هدف صرفهجویی میکند. تمام افراد موفق اهداف وطرحهای نوشته شده دارند.
قدم ششم: طرحتان راعملی سازید. کاری انجام دهید. هرکاری باشد. اما مشغول شوید. شروع صرف برنامه ریزی فعالیتهایتان میکنید، حدود ۹۰ در صد زمان لازم برای اجرای آن فعالیتها هنگام شروع به کار را صرفهجویی میکند.
قدم هفتم: شاید این از همه مهمتر باشد. هر روز کاری انجام دهید تا به سمت مهمترین هدف فعلیتان سوق داده شوید. نظمی برای انجام کاری ترتیب دهید که شما را در ۳۶۵ روز سال به جلو سوق دهد. وقتی هر روز در زندگیتان از این فرمول استفاده کنید، کاملاً شگفت زده خواهید شد که چقدر کارها را پیشمیبرید.
تمرین تعیین هدف
دراینجا تمرینی وجود دارد که میتوانید زندگیتان را تغییر دهید: کاغذ سفیدی بردارید و ۱۰ هدفی را که در ۱۲ ماه آینده میخواهید بدست آورید را بنویسید. هر یک از این هدفها را در زمان حال بنویسید، انگار که یک سال گذشته ودرحال حاضر به آن هدف رسیده اید. هر یک از آن اهداف را با کلمه ی من شروع کنید. بعنوان مثال، میتوانید اهدافی مانند این بنویسید: «من در هر سال x تومان بدست می آورم» یا «وزن من x است» یا «من سوار چنین ماشین جدیدی میشوم.» ذهن ناخودآگاه شما تنها دستورالعملهایی رامیپذیرد که در زمان حال عبارت بندی شده باشند و با کلمه من آغاز میشوند.
هدف اولتان را انتخاب کنید
زمانی که لیستی از ۱۰ هدفتان را آماده کردید، مهمترین هدف را در آن لیست انتخاب کنید. از خودتان بپرسید: کدام هدف است که اگر هم اکنون به آن میرسیدم، بیشترین تأثیر مثبت را در زندگی ام میداشت؟
هر چه که هست، دور آن خط بکشید. سپس آن را بالای برگهی جدیدی یادداشت کنید و برای آن مهلت تعیین کنید، لیستی تهیه کنید، لیست رادر طرحی سازماندهی کنید، طبق طرح عمل کنید، و هر روز کاری انجام دهید تا به هدفتان برسید. این تمرین شاید بیشتر از هر تمرین تعیین هدفی که تا به حال کشف شده است، افراد را موفق کرده باشد. تصمیم بگیرید به شدت هدفگرا باشید. دربارهی اهدافتان در هر زمان صحبت و فکر کنید. آنها را بارها وبارها بنویسید. هر روز آنها را مرور کنید. به طور مداوم در پی راهی بهتر برای رسیدن به آن باشید. ترکیب فرمول هدفگرایی و تمرین هدفگرایی نسبت به هر کار دیگری که تا به حال انجام دادهاید بیشترین تأثیر مثبت را درزندگیتان خواهد گذاشت. همین امروز انجامش دهید.
۶-۲
هر روز را از قبل طرح ریزی کنید.
برنامه ریزی روزانه برای دو برابر کردن کارایی ودرآمدتان بسیار لازم است. باید برای موفقیت زیادفراموشش پی را تمرین کنید. این فرمول پیامی در بردارد: «برنامه ریزی مناسب اولیه مانع عملکرد ضعیف میشود.»
برنامه ریزی مناسب نشانهی افراد حرفهای است. تمام زنان و مردان موفق زمان زیادی را از قبل صرف طرح ریزی فعالیتها میکنند. قانون ۹۰/۱۰ رابه یاد داشته باشید که میگوید ۱۰درصد زمانی که قبل از شروع صرف برنامهریزی فعالیتهایتان میکنید، حدود ۹۰ درصد زمان لازم برای اجرای آن فعالیتها هنگام شروع به کار را صرفهجویی میکند.
همیشه روی کاغذ فکر کنید
وقتی برنامه تان را از قبل با جزئیات روی کاغذ مینویسید، اتفاق شگفتانگیزی بین دست و سرتان رخمیدهد. نوشتن در حقیقت فکرتان را پویا میکند. خلاقیتتان را برمی انگیزد وشما را قادر میسازد تا بهتر از زمانی که سعی میکردید روی تمام مسائل در ذهنتان کار کنید، تمرکز داشته باشید با یک لیست شروع کنید. با تهیه لیستی ازکارهای اصلی که فکر میکنید در بلندمدت باید انجام دهید شروع کنید. این لیست اصلی سپس به لیست کنترل مرکزی زندگیتان تبدیل خواهد شد. هرزمان که درباره چیز جدیدی فکر کردید که باید انجام دهید یا میخواهید انجام دهید، آن را درلیست اصلی بنویسید یا آن را در برنامه کامپیوتری وارد کنید. در ابتدای هرماه، لیستی ماهانه تهیه کنیدکه هرآنچه را که فکر میکنید در هفتههای آتی باید انجام دهید را پوشش دهد. سپس، لیست ماهانهتان را به لیست هفتگی تقسیم کنید و دقیقاً مشخص کنید که چه زمانی میخواهید وظایفی را که برای آن ماه انتخاب کردید را شروع و تکمیل کنید. در نهایت، و شاید مهمتراز همه، ترجیحاً شب قبل لیستی روزانه از فعالیتها تهیه کنید تا ذهن ناخودآگاهتان زمانی که خواب هستید بتواند روی لیستتان کارکند.همیشه طبق لیست کار کنید. زمانیکه چیز جدید طی روز رخ میدهد، قبل از اینکه آن را انجام دهید آن در لیستتان وارد کنید. حین کار کردن، هرکاری راکه تکمیل کردید را تیک بزنید. این کار به شما حس موفقیت مداوم و حس پیشرفت شخصی میدهد. قلم کشیدن روی تک تک موارد، شمارا برمی انگیزاندو حقیقتاً به شما انرژی بیشتری میدهد. لیست مانند کارت امتیاز عمل میکند و باعث میشود احساس پیروزی کنید. به شما میگوید که درکدام حوزه پیشرفت کردهاید و همچنین روز بعد چه کارهایی باید انجام دهید. طبق گفته های کارشناسان مدیریت زمان، کارکردن از روی لیست،عملکرد شما را تا ۲۵ درصد از همان روز اول افزایش میدهد. تمام افراد تأثیرگذار روی کاغذ فکرمیکنند و ازروی لیست نوشته شده کار میکنند.
ازروش الف ،ب، پ،ت، ث برای اولویت بندی استفاده کنید.
این یکی از قدرتمندترین روشهای مدیریت زمان برای اولویتبندی است که یاد خواهید گرفت. و جذابیت این متد دراین است که به کارگیری و استفاده آن بسیار آسان و راحت است. کلید دو برابرکردن کارایی خود در هر قسمت ازکارتان یا هر زمان اززندگیتان، انتخاب ارزشمندترین وظیفهتان است وسپس موظف کردن خود برای کارکردن روی آن وظیفه تا اتمام کار. مدیریت زمان حول این میچرخد که به شما کمک کند تا قبل ازهر اقدامی، مهمترین کار ممکنه که میتوانید انجام دهید را درذهن خود به وضوح مشخص کنید. روشی که هر لحظه میتوانید مهمترین اولویتتان را تعیین کنید این است که دربارهی نتایج بالقوه انجام دادن یا ندادن آن وظیفهی خاص فکر کنید. وظیفه ی مهم وظیفه ای است که انجام دادن یا ندادن آن کار میتواند نتایج اساسی در برداشته باشد. همه ی افراد کارآمد زمانی که فعالیتهایشان را طرح ریزی وبرنامه ریزی میکنند به طور مداوم دربارهی نتایج ممکنه فکر میکنند.. با روش الف، ب، پ، ت،ث، قبل ازاینکه هر کاری که باید انجام دهید را شروع کنید لیستی تیهه میکنید. سپس با دقت لیست را بررسی کنید و یکی ازاین حروف را قبل هر یک از موارد موجود در لیست قرارمیدهید. مهم و غیرمهم حرف الف مربوطبه کاری است که بسیار مهم است. کاری استکه حتماً باید انجام دهید، کاریاست که انجام دادن یا انجام ندادن آن نتیجهی جدی در بردارد. کنار هر وظیفهی کلیدی، حرف الف را بنویسید. مورد ب کاری است که باید انجام دهید اما به مهمی الف نیستند. انجام دادن یا ندادن آن نتایجی به بار خواهند آورند اما نتایج خفیفی هستند که مدت زیادی باقی نمی مانند. مورد پ کارهایی است که انجام ندادنش خوب است اما به هیچ وجه نتیجهای در برندارند. تماس با دوستان، قهوه خوردن، خواندن روزنامه یا گفتگو با همکاران کارهایی هستند که انجام دادن آنها خوب است اما هیچ نتیجهای برای شغل یا موفقیتتان دربرندارد.
طبق قاعده پیش بروید
قانون این است که هنگامی هنوز موارد الف انجام نشده است هرگز نباید موارد ب راانجام دهید. هنگامی که هنوز موارد ب انجام نشده است هرگز نباید موارد پ را انجام دهید. شما باید در مورد این موضوعبسیار منظم باشید.مورد ت موردی است که آن را به شخص دیگری تفویض یا واگذار میکنید که میتوانید آن را به خوبی یا تقریباً به خوبی شما انجام دهید. قانون این است که هر کاری را در صورت امکان باید واگذار کنید تا زمان بیشتری برای شما بماند و بتوانید روی فعالیتهای الف تمرکز کنید. مورد ت نشاندهندهی حذف است. اینها مواردی هستند که آنقدراهمیت کمی دارند که میتوانید آنها را به طور کامل حذف کنید و هیچ تغییری ایجاد نخواهند کرد. گاهی حذف کردن برنامهریزی شدهی وظایف کم اهمیت میتواند زندگیتان را ساده تر کند و زمان کافی را برای انجام دادن وظایفی که بزرگترین نتایج ممکنه را برای شما دارند را دراختیارتان قرار خواهد داد. زمانی که فرمول الف، ب، پ،ت، ث را درلیستتان اعمال کردید، به لیست برگردید ووظیفه الف را طبق اولویت سازماندهی کنید. کنار مهمترین وظیفهتان الف-۱ و کنار دومین کار مهمتان الف-۲ بزنید و به همین ترتیب ادامه دهید. سپس،به سرعت شروع به کارکردن روی وظیفه الف-۱ کنید وخودتان را موظف کیند به آن کار ادامه دهید تا تمام شود. این فرمول ساده الف، ب، پ، ت،ث، به تنهایی میتواند کارآیی و درنهایت درآمدتان را دو برابر کند.
کار فوری را از کار مهم تفکیک کنید.
هرکاری که در طول روزباید انجام دهید رامیتوان بهیکی از این چهار گروه طبقهبندی کرد. این گروهها بوسیلهی تفکیک کار غیرفوری از فوری و کار مهم از غیر مهم تعیین میشود. اولین وظیفه هم مهم و هم فوری است. این کاری است که فوراً باید انجام دهید. کاری است که پیشرویتان قرار دارد. وظایف مهم و فوری مانند تماسهای تلفنی، قرارملاقاتها، تماسهای مشتری و موقع اضطراری تقریباً همیشه توسط افراد دیگر تعیین میشود آنها کارهای حیاتی شغلتان هستند. نمیتوانید بدون رخ دادن مشکلات جدی آنها را کنار بگذارید. اکثر افراد تمام روز مشغول انجام کارهای مهم و فوری هستند.
یک چهارم کارایی
دومین دسته وظایف، شامل عملکردهایی هستند که مهم اما غیر فوری هستند. اینها معمولاً مواردی هستند که بیشترین نتایج بلندمدت ممکنه را دارند، مواردی مانند توسعه شخصی، افزایش دانش و مهارتها، تناسب جسمی و ورزش و گذراندن وقت بیشتر با خانواده. موردی که مهم اما غیر فوریاند مواردی هستند که میتوانند عقب انداخته شوند. اما اگر آن را انجام دهید یا وقتی ان را انجام دهید میتوانند بزرگترین تأثیر را درزندگیتان ایجاد کنند. وظایف و فعالیتهایی که فوری نیستند اما مهم هستند دیر یا زود بسیار فوری میشوند. برای مثال رسالهی دانشگاهی،یا گزارش یا پیشنهادی برای رئیس یایکی از ارباب رجوع هایتان.
وقت تلف نکنید.
سومین دسته وظایف مواردی هستند که فوری اما غیر مهم هستند. اینها میتوانند تماسهای تلفنی، ایمیلها، پیامکها، دیدن همکاران، محاورههای غیر مهم دربارهی برنامههای تلویزیونی و غیره باشد. ممکن است با این فعالیتها در کار درگیر باشید اما هیچ تأثیری روی موفقیت شما ندارد. بسیاری از مردم خودشان رابااین فکر فریب میدهند که در حال انجام کار خود هستند درحالی که کارهای فوری اما غیرمهم انجام میدهند. این کار بزرگترین هدردهنده زمان و کشنده شغل و پتانسیلهای آینده است.
هدردهندگان زمان
بزرگترین هدردهندگان زمان، فعالیتهایی هستند که نه مهم هستند و نه فوری. آنها کاملاً فعالیتهای بی ثمر هستند، فعالیتهایی که در طول روز انجام میشوند که بیربط هستند و هیچ نتیجهای در برندارد مانند خواندن روزنامه، زنگ زدن به خانه برای اطلاع از شما یا خرید رفتن. آنها هیچ چیزی برای شرکت یا اهداف شخصیتان ندارند. کلید دو برابر کردن بازدهیتان،در ابتدا انجام کارهایی است که مهم و فوری هستند و دوم، کارکردن روی فعالیت است که فوری اما دراین لحظه غیر مهم هستند. شما همچنین با ردکردن کارهایی که به هیچ وجه مهم نیستند کارایی خود را افزایش میدهید چرا که انجام دادن یا ندادن آنها اصلاً مهم نیستند. همیشه از خودتان بپرسید،نتایج بالقوه بلندمدت انجام دادن این وظیفه چیست؟ اگر این کار را انجام دهم چه اتفاقی خواهد افتاد؟ و جواب شما هر چه باشد، بگذارید شما را درانتخاب اولویت هایتان هدایت کند.
قسمت ۶-۳
قانون بهره وری اجباری
این قانون میگوید که هیچ وقت زمان کافی برای انجام همهی کارها نیست اما همیشه زمان کافی برای انجام کارهای مهمتر وجود دارد. هرگاه تحت فشار خاصی برای تکمیل وظیفهی مهمی قرار بگیرید، وظیفهای که نتایج مهمی در بردارد، سرتان را پایین میاندازید و کاررا طبق ضربالعجل انجام میدهید. بسیاری از افراد نمیتوانند خودشان را موظف کنند که کاررا از قبل انجام دهند. آنها میگویند که تحت فشار کاررا بهتر به انجام میرسانند. درحالیکه هیچکس تحت فشار خوب کارنمیکند. این فقط بهانهای برای مدیریت زمان ضعیف است.زمانی که تحت فشار هستید، نه تنها کارتان رابا استرس بیشتری انجام میدهید بلکه اشتباهات بیشتری نیز میکنید. این اشتباهات باعث میشود که کاررا دوباره در زمان دیگری مجدد انجام شود.
چهار سؤال عالی وجود دارد که برای افزایش کاراییتان و دو برابر کردن بازدهیتان میتوانید از خودتان بپرسید.
سؤالات اینها هستند:
سؤال یک: قبل از اینکه کارتان را شروع کنید بااین سؤال آغاز نمایید: با ارزشترین استفاده من از زمان چیست؟ چه کاری است که انجام آن بیشترین ارزش را به کار و زندگیتان میبخشد؟ چه کاری است که پول بیشتری برای شما به ارمغان میآورد وپاداشهای بیشتری را نصیب شما و شرکتتان میکند؟ بارئیس واطرافیان صحبت کنید. اطلاعات بخواهید. باید کاملاً نسبت به جواب این سؤال واضح باشید و تمام وقت روی این فعالیتهای پرارزش کار کنید.
سؤال دوم : مدام از خود بپرسید: چرا به من حقوق پرداخت میشود؟
دقیقاً برای انجام چه کاری استخدام شدید؟ و میان کارهایی که برای انجام آن استخدام شدید،کدامیک بیشترموفقیت شما در شغلتان را تعیین میکند؟ جواب هر چه باشد اینها فعالیتهایی هستند که تمام روز بایدروی آن متمرکز شوید.
سؤال سوم: چه کاری است که تنها شما میتوانید انجام دهید و اگر آنرا خوب انجام دهید میتواند تفاوت زیادی ایجاد کند؟
درهردقیقهای از هرروز، تنها یک جواب برای این سؤال وجوددارد. وظیفهای است که اگر آن را انجام ندهید،اصلاً انجام نمیشود. اما اگر آن را انجام دهید و آن را خوب انجام دهید، میتواند برای شرکت
و خودتان تفاوت اساسی ایجاد کند. هرچه باشد، باید آن را اول از همه انجام دهید. این همان کاری است که بوسیلهی آن میتوانید بیشترین کمک رابه شرکت بکنید.
سؤال چهارم: شاید بهترین سؤال مدیریت زمان این باشد که: هم اکنون، ارزشمندترین استفاده از وقتم چیست؟ این سؤال رامدام از خود بپرسید: «هم اکنون، ارزشمندترین استفاده از وقتم چیست؟» جوابتان هر چه است، مطمئن شوید که همان کاری است که در آن لحظه انجام میدهید.توانایی شما درپرسیدن و جواب دادن به این سؤالات بصورت معمول، شما را درمسیر درست قرار خواهد داد و بهترین کارایی را خواهید داشت. موظف کردن خود به کارکردن تنها روی پاسخ این سؤالات، کارآیی شما را دوبرابر خواهد کرد. پس هم اکنون، ارزشمندترین استفاده از وقتتان چیست؟
قانون ۲۰/۸۰ را بکار ببرید
قانون ۲۰/۸۰ که نام دیگراصل پاریتواست، یکی از مهمترین و قدرتمندترین اصلهای تمام اصول مدیریت زمان است. این قانون توسط اقتصاددان ایتالیایی به نام ویلفردو پاریتو کشف شد. او جامعه را به دو طبقه تقسیم کرد، اقلیت حیاتی و اکثریت ناچیز. او فهمید که ۲۰ درصد افراد کنترل ۸۰درصد ثروت را به دست دارند. بعدها فهمید که این قانون درکار و تجارت نیز صدق میکند. به نظر میرسد ۲۰درصد کارهایی که انجام میدهید، اقلیت حیاتی، کاملاً ۸۰درصد ارزش تمام کارهایی که انجام میدهید راایجاد میکند.
عکس این اصل این است که۸۰ در صد کارهایی که انجام میدهید۲۰ درصد یا کمتر از ارزش
فعالیتهایتان را ایجاد میکند. این قانون ۲۰/۸۰ درتمام زمینههای تجارت و زندگی شخصی صدق کند:
- ۸۰درصد فروش شما از۲۰درصدمشتریانتان حاصل میشود.
- ۸۰ درصد سود شما از۲۰ درصد محصولاتتان حاصل میشوند.
- ۸۰درصد فروش شما از۲۰درصد فروشندگان شما بدست خواهند آمد.
- ۸۰درصد درآمد و موفقیت شما از ۲۰درصد فعالیتهای شما منتج میشود.
اگر لیستی از ۱۰وظیفه که باید درروز خاصی انجام دهید تهیه کنید، معلوم خواهد شد که ۲ مورد از آنها از مجموع تمام وظایف دیگرارزشمندتربوده است. توانایی شما درتعیین و تمرکز روی ۲۰ درصد وظایف مهم بیشتر از هر عامل دیگری بهرهوری و موفقیت شما راتعیین خواهد کرد
به تعویق انداختن خلاق کارها را تمرین کنید
دراینجا ایدهای برای شما وجود دارد: به تعویق انداختن خلاق را باقانون۲۰/۸۰ تمرین کنید. از آنجایی که نمیتوانید هرکاری را انجام دهید، باید بعضی کارها را به تعویق بیاندازید. بنابراین، خودتان را منضبط کنید تا ۸۰ درصد فعالیتهایی که کمترین ارزش را درزندگی و نتایجتان دارد را به تعویق بیاندازید. افراد متوسط وظایف ارزشمند را به تعویق میاندازند اما شما نباید این کارراانجام دهید. باید خودتان را مجبور کنید و عمداً و به طور مداوم کارهای کمارزش که انجام دادن یاانجام ندادن آنها نتایج کمی دربردارند را به تعویق بیاندازید. قبل از اینکه کاررا شروع کنید،همیشه اطمینان حاصل کنید که کاری که انجام میدهید جز ۲۰ درصد برتر تمام کارهایی است که میتوانید انجام دهید. باقی کارها را به تعویق بیاندازید.
با حداکثر انرژیتان کار کنید
یکی از مهمترین لوازم برای کارایی بالا، انرژی جسمی، ذهنی واحساسی بالاست. کارآمدترین، موفقترین، پردرآمدترین افراد سطح انرژی بالایی دارند که برای مدت طولانیتری باقی میماند. برای ایجاد و داشتن سطح انرژی بالا، باید خوردن، ورزش کردن و استراحت کردن درست را فرابگیرید. باید غذاهای سبک، مغذی و پر پروتئین بخورید وازخوردن غذاهای پرچرب و غذاهایی که شکر و آرد سفید دارند و همچنین پاستا و سیبزمینی، شکلات، نوشیدنیها ودسر از هرنوع خودداری کنید. باید به طور منظم، سه یا پنج بار درهفته، سی تا شصت دقیقه در هر روز ورزش کنید. همیشه متعجب بودم که دوندههای ماراتن و پرتاب نیزه همان افرادی که گاهی چند ساعت در روز به شدت ورزش میکنند، اغلب پردرآمدترین و کارآمدترین افراد در رشته شان هستند. به نظر میرسد رابطهی مستقیمی بین تناسب اندام وانرژی از یک طرف دیگر کارایی بالا وجود دارد.
بسیار استراحت کنید.
به ویژه مطمئن شویدکه به خوبی استراحت میکنید بخصوص اگرسخت کار میکنید. حداقل هر شب ۷ یا ۸ ساعت حتی گاهی بیشتربه خواب احتیاج دارید. اگر میخواهید حداکثر کارایی را داشته باشید، باید حداقل یک روز کامل درهفته و دو هفته کامل در سال را تعطیل کنید. زمانی از روز که بشاشتر و هوشیارتر هستید را شناسایی کنید. برای برخی افراد، صبح زمان مناسبی است. برای برخی دیگر، بعد از ظهر یا عصر زمان خوبی است. هر زمانی که برای شما خوب است، باید خلاقانهترین و سختترین وظیفهتان را در طول روز دراین زمان که عالی هستید، برنامهریزی کنید. به ویژه، باید کارهای خلاقانه مانند نوشتن گزارشها و طرحها را درزمان اوج انرژی خود انجام دهید. شاید ارزشمندترین سرمایه شما درکارتان، تواناییتان در فکر کردن خوب و عملکرد مؤثر باشد. حداکثر عملکرد و کارایی مستلزم مراقبت عالی ازسلامت ذهن وجسمتان است و همچنین زمانی که بیشترین سطح انرژی را تجربه میکنید، روی مهمترین کارتان کار میکنید.این کلید اصلی بروندادهای بیشتر وموفقیتهای بزرگتر است.
رسیدگی به وظیفه اصلی را تمرین کنید.
انجام تنها یک کار، یکی از قدرتمندترین تکنیکهای مدیریت زمان است. این تکنیک به تنها از همان روز اولی که شروع به تمرین آن میکنید، کاراییتان را ۵۰ درصدیا بیشتر افزایش خواهد داد. وقتی به کارکردن تنها روی یک کار عادت کنید، میتوانید کاراییتان را دوبرابر کنید حتی اگر هیچ کار دیگری را که در این برنامه توصیه شده است راانجام ندهید. عملی کردن آن ساده است. لیستی از تمام کارهایی که باید طی یک روز انجام دهید، تهیه کنید. سپس، مهمترین مورد درلیستتان یعنی ارزشمندترین استفاده از زمانتان را انتخاب کنید. انجام دادن مهمترین وظیفه راشروع کنید وخودراموظف کنید آن کار را انجام دهید تا ۱۰۰ درصد تکمیل شود.
قسمت ۶-۴
اندورکارنگی که به عنوان کارگر روزانه درکارخانه فولاد پیتربرخ شروع به کار کرد ویکی از ثروتمندترین افراددر جهان شد، بیشتر ثروت و موفقیتش را نتیجهی این قانون ساده میداند. او گفته که این قانون زندگی او و زندگی هرکسی که تا به حال برای او کارکرده بود را تغییر داده است. با مهمترین کارتان شروع کنید وآن را ادامه دهید تا به طورکامل انجام شود.به یاد داشت باشید، ۲ کلید اصلی برای موفقیت، تمرکز و توجه است. توانایی شما درتوجه به یک چیز که مهمترین چیزاست، بدون حواس پرتی و انحراف و کارکردن روی آن تا انتهای کار،بیشتر از هر عادت دیگری که کسب خواهید کرد به موفقیت شما کمک خواهد کرد.
صرفه جویی زیاد درزمان
حقیقت این است که اگر کاری شروع کنید و سپس آن را کنار بگذارید، ودوباره بعداً به آن بازگردیدو آنرا شروع کنید،باید کار را مرور کنید وبه خودتان یادآوری کنید که کجا کاررا متوقف کردید. این چندین دقیقه یا بیشترزمان میبرد. و درنهایت مقدار زمانی که برای انجام آن کارلازم است را ۵۰۰ درصد افزایش میدهد. از طرف دیگر، اگر وظیفهای را شروع کنید وخودتان را منضبط کنید که تا زمانی که انجام شود سرکار بمانید، میتوانید تا۸۰ درصد زمان لازم برای انجام کاررا کاهش دهید. این قانون یکی از بزرگترین رمزهای مدیریت زمان و کارایی بالا است و عادتی است که با تمرین و تکرار میتوانید آنرا ایجاد کنید. تمرکز روی یک کار دو نتیجه دربردارد. اولی این است که به زودی به یکی از کارآمدترین وپردرآمدترین افراددررشتهتان تبدیل میشوید. دومی و حتی مهمترین نتیجه این است که هر زمان وظیفهی مهمی را تکمیل کنید، در بدنتان اندورفین ترشح میشود. مغز شما مادهای آزاد میکند که احساس خوبی به شما میدهد. تماماً احساس شادی میکنید. اعتماد به نفستان افزایش مییابد. انرژی و انگیزه و اشتیاقی برای شروع کار بعدی حس میکنید. کارروی یک وظیفه یکی ازمهمترین قانونهای موفقی است که تا به حال کشف شده است.
قورباغهات را قورت بده!
گفته قدیمیای وجود دارد که میگوید: اگر اولین کاری که هرروز صبح انجام میدهید این باشد که بلند شوید و قورباغه زندهای را بخورید، ازدانستن این نکته که احتمالاًَ بدترین اتفاق ممکنه در طول روز افتاده است، رضایت خاطر پیدا خواهید کرد. و گفتهی دیگری وجوددارد که میگوید: اگر باید قورباغه زندهای را بخورید، نشستن و نگاه کردن به آن برای مدت طولانی فایدهای ندارد. قورباغه شما بزرگترین، زشتترین،سختترین و چالش انگیزترین اما مهمترین وظیفهای است که دارد هر زمان یا درهرروز باید انجام دهید. کارهایی که میتوانید بزرگترین تفاوت را در کار وزندگیتان ایجاد کنند، همواره کارهای بزرگ و سختی هستند.اینها همان کارهایی هستند که احتمال بیشتری وجوددارد که آنهارابه تعویق بیاندازید. اینها کارهایی هستند که گر چه میدانید انجام دادن آنها چقدر مهم هستند یا میتوانند باشند، آنها را به تعویق میاندازید.
فرمول عملکرد بالا
فرمولی برای تمرکز تنها روی یک کار وجود دارد. شب قبل لیستی از تمام کارهایی که باید درروز بعد انجام دهید تهیه کنید. لیست را طبق اولویت بااستفاده از متد الف، ب،پ،ت،ث طبقه بندی کنید.
وظیفه الف-۱ یعنی مهمترین کاری که فردا باید انجام دهید راانتخاب کنید و آنرا قبل از اتمام روز وسط میز یا محل کارتان قرار دهید.
سپس، اول صبح قبل از اینکه ایمیلتان را چک کنید، تماس تلفنی بگیرید، روزنامه بخوانید یا با همکارانتان صحبت کنید،خودتان را منضبط کنید که روی آن وظیفه کار کنید و آن را ادامه دهید تا ۱۰۰ درصد کامل شود. خودتان را منضبط کنید تا هرروز صبح قورباغهتان را بخورید تا به عادت تبدیل شوید .بااین کار روزتان را با انفجار آغاز میکنید. از آن لحظه به بعد، انرژی و تمرکز بیشتری خواهید داشت و با سرعت بیشتری کار خواهید کرد. هر روز وقتی قورباغهتان را اول قورت میدهید، کار بیشتری به انجاممیرسانید.
نرخ رشد باورنکردنی
تقریباً ۵ سال پیش، من برنامه ریزی استراتژیک یک شرکت۳۰میلیون دلاری را بررسی میکردم. داستان خوردن قورباغه دراول صبح را به آنها گفتم. آنها آنقدر داستان را دوست داشتند که در کریسمس همان سال، همهی مدیران شرکت قورباغهی برنجی دریافت کردند تا آن را روی میزشان بگذارد تا اهمیت این قانون را به آنها یادآوری کند. طی ۵ سال، فروش سالیانه شرکت از ۳۰میلیون دلار درسال به ۱۰۰میلیون دلار در سال افزایش یافت و سراسر شرکت، مدیرانی که کار با آنها را ادامه دادهام با افتخار به قورباغه روی میزشان اشاره میکردند و به من میگفتند که این ایده چه تغییری درعملکرد شخصیشان ایجاد کرده بود. این کار رابرای خودتان امتحان کنید.
مکان کار خودرا مرتب کنید.
افراد با کارایی بالا در محل ومیزی تمیزکار میکنند. ظاهر افراد بیکفایت، ناکارآمد و سردرگم نشان دهندهی شخصیتشان است. محل کار آنها اغلب مانند این است که نارنجک منفجر شده است، پرونده ها و کاغذها همهجا پراکنده هستند.امااین برای شما مناسب نیست. عادت کنید محل کارتان را تمیز کنید و همیشه روی میز تمیز کارکنید، حتی اگر مجبور شوید تمام وسایل را بردارید وآنها را پشت سرخود روی زمین یا قفسه قراردهید، این کاررا انجام دهید. میزتان را تمیزنگه دارید! امروزه۳۰درصد از زمان کاری صرف گشتن دنبال چیزی میشود که سرجایش نیست. وقتی مردم میگویند که روی میز شلوغ بهتر کار میکنند، درنهایت معلوم میشود که حرفشان به هیچ وجه درست نیست. وقتی مردم میگویند که روی میز شلوغ بهتر کار میکنند، در نهایت معلوم میشود که حرفشان به هیچ وجه درست نیست. وقتی همین افراد مجبور میشوند محل کارشان را تمیز کنند و در آن واحد روی یک مورد کار کنند، طی ۲۴ ساعت کاراییشان افزایش مییابد. یادگرفتن این حقیقت آنها را حیرت زدهمیکند.
از فرمول «درعف» استفاده کنید.
از فرمول «د ر ع ف» درتمام موارد استفاده کنید.
این چهارحرف نشاندهنده دورانداختن، رجوع دادن، عملکردن و فایل کردن هستند. اولین کلمه دورانداختن است. سطل زباله یا کلید پاک کردن، مفیدترین ابزار مدیریت زمان در دفترکارتان است. قبل از اینکه با خواندن مطالب حواستان پرت شود، هرآنچه را که میتوانید دور بیاندازید و پاک کنید. این مخصوصاً برای تبلیغات ایمیلی، ثبت نام غیر ضروری برای مجله، ایمیل spam ، روزنامهها و هر چیز دیگری که به آن احتیاج ندارید، صادق است. دومین حرف، ر، رجوع دادن است. این چیزی است فرد دیگری بایدبه آن بپردازد. روی آن نوشتهای بنویسید و آن را به آن فرد بفرستید. آنرا به کس دیگری محول کنید. از هر فرصتی استفاده کنید تا هرآنچه را که میتوانید به افراد دیگرمحول کنید تا زمان بیشتری برای انجام کارهایی که فقط خودتانمیتوانید انجام دهید، داشته باشید. سومین حرف، ع، مربوط به عمل است. فایل یا پوشهی خاصی را برای این موضوع ایجاد کنید. پوشهی فعالیت شما شامل هرکاری میشود که در آینده قابل پیشبینی باید انجام دهید. با قرار دادن آن کارها در پوشهی فعالیت خود، به آنها رسیدگی میکنید و آنها را از سرراه برمیدارید. و آخرین حرف در فرمول در عف، ف، به فایل مربوط میشود. این موارد شامل کاغذها و مدارکی میشوند که زمان دیگری به آنها نیاز خواهید داشت. اما قبل ازاینکه چیزی را در فایل قرار دهید به خاطر بسپارید که۸۰درصد تمام مواردی که در فایل قراردهید مطمئن شوید که این کار لازم است.
زمان نظم دادن است.
امروزه، متخصصان مدیریت زمان هستند که درمقابل چندین هزار دلار به مدیران اجرایی کمک میکنند تا میزشان را تمیز کنند و به دفتر کارشان نظم ببخشند. یکی از اولین کارهایی که این متخصصان انجام میدهند، کمک به مدیران برای رسیدگی به کارها و ایمیلهایی استکه مدیران برای مطالعه در آینده ذخیره کردند. قانونی وجوددارد: اگر طی شش ماه آنرا نخواندهاید پس حتماً آشغال است. آن را پاک کنید یادور بیاندازید. شعارمن برای تمیز نگهداشتن دفترم این است: وقتی شک دارید آنرا دور بیاندازید. این به ایمیل،مجله های قدیمی،روزنامههای قدیمی، کتابها و هر آنچه که زندگیتان را درهم ریخته میکند، مربوط میشود.بسیاری افراد مجلهها، روزنامهها و اطلاعات دیگری که به آنها میرسد یا از اینترنت میگیرند را مانند کلاغ جمعآوری و ذخیره میکنند. ناتوانایی در دورانداختن چیزها، معمولاً به دوران کودکی بد یا والدینی که دوران کودکی بدی داشتند، مربوط میشود. حقیقت این است که هرگز نمیتوانید تمام اطلاعاتی که روزانه دریافت میکنید را بخوانید. باید خودتان را موظف کنید تا آن را در اسرع وقت دوربیاندازید یا آن را حذف کنید. میز کارتان را تمیز نگهدارید و تنها یک کار را درهر زمان جلوی خود بگذارید. این به طرز چشمگیری عملکردتان راافزایش خواهد داد.
اززمان سفر سودمندانه استفاده کنید.
۲ زمان اصلی سفر، رانندگی و پرواز هستند.باید هر دوی این نوع جابجاییها را به زمان بهرهوری بالا برای کار تبدیل کنید. زمانیکه با ماشین سفر میکنید، همیشه به کتابهای صوتی آموزشی گوش دهید. افراد معمولی هرساله ۵۰۰ تا ۱۰۰۰ ساعت با ماشین رانندگی میکنند. این حدوداً با یک یا دوترم دانشگاهی کامل برابر است. متخصصان دانشگاه کالیفرنیای جنوبی به تازگی نتیجه گرفتهاند که میتوانید بهسادگی همان ارزش آموزشی که در دانشگاه تمام وقت کسب میکنید رازمانی که ازمکانی به مکان دیگرمیروید با گوشدادن به برنامههای صوتی در حین رانندگی به دست آورید. ماشینتان رابه دانشگاه متحرک تبدیل کنید. به ماشینتان به چشم دستگاه یادگیری و کلاس متحرک نگاه کنید. در دانشگاه متحرک ثبت نام کنید وتاآخر شغلتان درکلاسهای آن شرکت کنید.بسیاری ازمردم بااین برنامههای آموزشی فرهیخته شدهاند و به بالاترین رده در رشتهشان صعود کردهاند. شما نیز باید همین کاررابکنید. ازامروز به بعد باید تصمیم بگیرید که ماشین شما هرگز بدون اجرای برنامههای آموزشی صوتی حرکت نخواهد کرد.
قسمت ۶-۵
زمان پرواز را سودمند کنید.
زمانی که پرواز میکنید نیز باید اززمانتان به خوبی بهره ببرید. متخصصان مدیریت زمان فهمیدهاند که هر ساعت کاردر هواپیما معادل سه ساعت کار در دفتر شلوغ است. دلیلش این است که میتوانید بدون هیچ وقفهای درهواپیما کار کنید، اگر برای آن برنامهریزی کرده باشید و از قبل آن را سازماندهی کرده باشید.
به هر پرواز به چشم فرصتی برای انجام کار و افزایش بهرهوریتان نگاه کنید. از قبل برای پروازتانبرنامه ریزی کنید. برنامهی کاری تهیه کنید. لیست کارهایی که در حال پرواز باید انجام دهید را تهیه کنید. سپس با دقت وسایلتان را آماده کنید تا مطمئن شوید تمام آنچه را که برای داشتن پروازی مفید لازم دارید را برداشته اید.زمانیکه با هواپیما سفرمیکنید حداقل۶۰دقیقه قبل از پرواز به فرودگاه برسید. این شما را قادرخواهد ساخت تا کاملاً راحت وبا ذهنی آرام و شفاف از بازرسی عبور کنید و سوارهواپیما شوید. به محض اینکه هواپیما به هوا بلند شود برای کارکردن آماده خواهید بود.
به سرعت کارتان را شروع کنید
هنگامی که هواپیما بلند میشود و میتوانید سینی میزتان را پایین بیاورید، وسایلتان را بیرون بیاورید و به سرعت کارتان را شروع کنید. دربرابر وسوسه خواندن مجله داخل سبد روبرویتان یا نگاه کردن به فیلمی که در پروازهای طولانی پخش میشود، خود را نگهمیدارد و تجدید قوا میشوید و به طور شگفت انگیزی خستگی بعد از پرواز را کاهش میدهید.
آخرین قانون در مورد سفر: در هنگام رفت، باید روی فعالیتهای جدیدی که به انرژی و تمرکز احتیاج دارد، کار کنید و در سفر برگشت هنگامی که خسته هستید و هوشیاری ابتدای روز را ندارید کتاب و مجله بخوانید.درصورت، ازهر لحظهتان استفاده کنید. مانند افرادی نباشید که هنگام رانندگی به رادیو گوش دهید یابه هواپیما سوار میشوند و تمام راه یا مینوشند یا فقط مینشینند و به بیرون پنجره نگاه میکنند. ماشین خود را به کلاس متحرک و صندلی هواپیما را به محل کار در حال پرواز تبدیل کنید. از هر دوی این راهها استفاده کنید تا پیشرفت کنید و از برنامه کاری جلو باشید.
در وظایف اصلی خود بهتر شوید.
این یکی ازبهترین شیوه های مدیریت زمان است. هرچه در کارهای مهمی که انجام میدهید بهتر شوید، زمان کمتری طول خواهد کشید تا آن را با همان کیفیت یا حتی کیفیت بهتر انجام دهید. همین عمل عالی شدن در وظیفههای اصلیتان میتواند بهرهوریتان را دو برابر کند. به طور شگفتانگیزی میتواند کیفیت و کمیت کاری که انجام میدهید را دوبرابر کند و میتواند تأثیر بیش از حدی روی درآمدتان داشته باشد.
دراینجا مثالی وجود دارد که آن را در سمینارهایم استفاده میکنم: فردی که با دو دست تایپ میکند و ازتکنیک دو انگشتی استفاده میکند، ۵ تا ۸ کلمه درهر دقیقه تایپ میکند. گرچه با کمی تمرین، همان شخص میتواند تایپیست خوبی شود. طی۹۰ روزو با تمرین روزی۳۰ دقیقه یک فرد معمولی میتواند سرعت تایپ خود را به ۵۰ تا ۸۰ کلمه در دقیقه افزایش دهد.
توجه کنید چه اتفاقی میافتد، فقط طی ۳ ماه با بهتر شدن دراین بخش کلیدی، فردی که ۵ تا ۸ کلمه در دقیقه تایپ میکرد الان میتواند۵۰ تا۸۰ کلمه در دقیقه تایپ کند. این یعنی در همان زمان، ۱۰ برابر بازده وبهرهوری افزایش یافت.
درزمان واقعی کار کنید.
این قانون مهمی برای افزایش بهرهوریتان است: حس اضطرار ایجاد کنید. سرعتتان را زیاد کنید. سوگیری خودرابه سمت عمل توسعه دهید. قدم بردارید. همین الان انجامش دهید! امروزه، احتیاجی باورنکردنی به سرعت وجوددارد. افرادی که کارها را به سرعت و خوب انجام میدهند، باهوشتر، ارزشمندتر و شایستهتر از افرادی که کارها را آرام انجام میدهند، شناخته میشوند.
تصمیمات را به سرعت بگیرید.۸۰درصد تصمیمها میتواند درهمان لحظه رخداد، گرفته شوند، تأخیر نکنید یا آنها را به تعویق نیاندازید. تصمیمگیری آهسته به راحتی جریان حرکت را بازمیدارد و فعالیتهای شمارا به تعویق میاندازد. تمام کارهای سریع راکه رخ میدهند، تکمیل کنید. هرکاری که کمتر از ۲ دقیقه شما را بگیرد، معمولاً کارهایی هستند که باید به سرعت انجام شوند. همیشه فکرکنید که اگر این کاررا عقب بیاندازید و الان آنرا انجام ندهید چقدر زمان لازم خواهدداشت.
تماس تلفنی مهم را فوراً بگیرید و بهآن رسیدگی کنید. بحث مهمی را داشته باشید وتصمیم بگیرید که آن مشکل را همین الان حل کنید. به درخواست رئیس یا مشتریتان فوراً جواب دهید. هروقت لازم بود یافرصت پدیدار شد، به سرعت حرکت کنید. به داشتن ویژگیهای سرعت وقابلیت اعتماد مشهور شوید.
هدفتان باید این باشد که به عنوان شخصی معروف شوید که وقتی کاری باید سریع انجام شود آن رابه شما بدهند. این بیش از حد تصورتان، درهایی رابه رویتان خواهد گشود. اگربتوانید کارهای بیشترو بیشتری راسریعتر و به خوبی انجام دهید، فرصتهای بیشتر و بیشتری جذب خواهید کرد.بخش ضروری برای دو برابر کردن بهرهوریتان، انجام سریع کارهایی که پدیدار میشوند است.
کارتان رامجدداًَ مهندسی کنید.
قبلاً درمورد این موضوع صحبت کردهایم. این یکی ازمهمترین ومشهورترین راهها برای کاهش زمان، انرژی و هزینهی انجام کاراست. اکثر فرایند کارها و وظیفهها امروزه کارهای چند وظیفه ای و چندگاهی هستند. مجموعه ای از کارهایی وجود دارد که باید از ابتدا تاانتها انجام شود تا وظیفه تکمیل شود.
بسیاری از این کارها طی زمان با ناکارآمدیهای درونی که هیچکس به آن فکر نمیکند، ایجاد شدهاند بسیاری از گامها یا غیر ضروری هستند یا در واقع بی فایده اند. با این وجود، زمان لازم برای انجام کار راافزایش میدهند. اما این مناسب شما نیست. وظیفه بزرگی که باید انجام دهید راانتخاب کنید و قدمهای لازم برای به انجامرساندن کار، ازایدهی نخستین تا وظیف هی پایانی را یادداشت کنید. لیستی از فرایند تهیه کنید به طوری که گویی میخواهید نقشهای به فرد دیگری دهید تا آن کاررا انجام دهد.
زمانیکه از هر یک از گامها لیستی تهیه کردید، برای خود هدفی تعیین کنید که موقع بررسی است گامها راتا۳۰ درصد کاهش دهید. وقتی از خلاقیتتان استفاده کنید، این کار همیشه امکانپذیر است.
قسمت ۶-۶
کارهای بیارزش را بصورت واضح مشخص کنید.
در مورد تعیین اولویت شنیدهاید. اولویتها وظایفی هستند که بیشتر و سریعتر انجام میدهید. از طرف دیگر کارهای بیارزش، وظایفی هستند که اگر انجام شود آنرا کمتر و دیرتر انجام میدهید. حقیقت این است که هم اکنون با کارهای زیاد وزمان کار روبرو هستید. برای شما انجام دادن کاری جدید یا متفاوت، باید کاری راکه الان انجام میدهید، متوقف کنید. باید به طورسیستماتیک کارهایی که در زندگیتان دیگر به مهمی کارهای دیگر نیستند را به تأخیر بیاندازید.
آنچه را که پیتردراکر «اعراض اخلاق» مینامد رابا وظایف و فعالیتهایی که دیگر به اندازهای زمانی که آنهارا شروع کردهاید ارزشمند نیستند، تمرین کنید. هم اکنون کارهای زیادی دارید که باید انجام دهید. بنابراین،قبل از اینکه کار جدیدی را شروع کنید، باید کارهای قدیمی را متوقف کنید. شروع وظیفهای ساده که محتاج کنار گذاشتن وظیفهای قدیمی است را متوقف کنید. در شروع وظیفهای جدید محتاجکنار گذاشتن وظیفهای قدیمی است. وارد شدن به معنی خارج شدن است. شروع کردن به معنی متوقف کردن است.
به دنبال زمان بیشتری باشید.
به خود و کارتان نگاه کنید. چه کارهایی را باید متوقف کنید تا زمان کافی برای انجام کارهایی که باید انجام دهید،به دست آورید؟ حقیقت این است که تنها به اندازهای میتوانید زندگیتان را تحت کنترل داشته باشید که کارهای کم ارزش راادامه ندهید. تنها زمانی میتوانید بهره وریتان را دو برابر کنید که زمان بیشتری آزاد کنید تا کارهایی که بازدهی خوبی برای شما در آینده دارند، را انجام دهید.
وقتی کارهایم روی هم انباشته میشود، شعار کوچکی دارم که تمام مدت با خود تکرار میکنم. و آن شعار این است: تمام کاری که میتوانی انجام دهی تمام آن کاری است که میتوانی انجام دهی.هر وقت به هر دلیلی احساس اضافه بار کردید، هروقت احساس کردید کارهای زیادی دارید که باید انجام دهید وزمان کمی دارید، متوقف شوید، نفس عمیقی بکشید وبه خودتان بگوئید: تمام کاری که میتوانم انجام دهم، تمام آن کاری است که میتوانم انجام دهم.
سپس بنشینید، لیستی از کارهایی که باید انجام دهید، تهیه کنید و شروع به تعیین کارهای بیارزش بکنید. گاهی کلمهی نه میتواند بهترین ذخیره کنندهی زمان شما باشد.
زندگیتان را درتعادل نگهدارید.
دلیل اینکه کارمیکنید این استکه به قدرکافی از خانواده، سلامتی وقسمتهای مهم زندگی شخصیتان لذت ببرید. شما میخواهید با همسر و بچههایتان رابطهی شاد، سالم و هماهنگ داشته باشید. میخواهید سالم و متناسب باشید. میخواهید ذهنی ومعنوی رشد کنید. میخواهید تا حدامکان درشغل وکارتان موفق باشید تا منابعی دراختیار داشته باشید تا تمام کارهایی که واقعاً به آن اهمیت میدهید وارتباطی با شغلتان ندارد را انجام دهید.
متأسفانه، اکثر مردم قبل از گرفتن کاری، اسب میخرند. آنها در کارشان آنقدر درگیری میشوند که دلیل اینکه میخواستند در ابتدا در شغلشان موفق بشوند را بطور کامل فراموش میکنند. این اصلاً برای شما مناسب نیست.
این قطعاً برای شماست.
به یاد داشته باشید در زندگی، روابط همه چیز هستند. ۸۵درصد شادی و موفقیت شما درزندگی از روابطتان با دیگران حاصل میشود. تنها ۱۵ درصد از شادیتان از موفقیت شما در کارتان حاصل میشود. باید زندگیتان را در تعادل نگهدارید.
ساده سازی و مؤثرسازی کنید.
در کلاسهای مدیریت اجرا ییام با مدیران رده بالا و افراد موفق کار میکنم تابه آنها نشان دادم که چگونه میتوانند به طور همزمان و شگفت انگیزی زندگیشان را ساده کنند، ساعتهای کاریشان راکم کنند، زمان بیشتری با خانوادهشان بگذرانند و درآمدشان را افزایش دهند. اکثر افراد تا زمانی که شروع بهاستفاده ازاین تکنیکها نکردهاند به آنها شرکت دارند.
یک مدیر در کلاس ما،۶۰ تا ۷۰ ساعت در هفته کار میکرد و حدود ۵۵هزار دلار در سال به دست میآورد. بعد ازاینکه شروع به سادهسازی و متعادلکردن زندگیش کرد،طی مدت ۵ سال درآمدش به ۳۰۰هزار دلار افزایش یافت در حالی که ساعت کاری هفتگیاش به ۳۸ ساعت کاهش یافتهبود. شما نیز میتوانید همینکاررا در زندگیتان انجام دهید.
کلیدهای تعادل
کلیدهای تعادل ساده هستند. آرامش ذهنی، شادی وزندگی شخصی رابه عنوان بزرگترین هدفتان قراردهید و باقی زندگیتان را حول آن سازماندهی کنید. زمانهایی برای گذراندن با خانوادهتان ایجاد کنید. عصرها، آخر هفتهها و زمانی برای تعطیلات ایجاد کنید. فرمول تعادل را به یاد داشته باشید و آن این است: درخانه کمیت زمان و درمحیط کار کیفیت زمان مهم است و آنها را باهم قاطی نکنید. ساده ترین تمام قانونها برای تعادل این استکه مردم را اولویت قرار دهید و درمیان تمام افرادی که در اولویت قرار میدهید، مهمترین افراد زندگیتان را از همه چیز و همه کس جلوتر قرار دهید.
زمانیکه کارمیکنید، تمام زمان را کار کنید. زمان را با گفتگوهای بیهوده و فعالیتهای بی فایده هدر ندهید. تمام مدت کار کنید. به یاد داشته باشید که هر دقیقه ای که در محیط کار برای ارتباطات اجتماعی بیهوده هدر میدهید، زمانی که میتوانید با خانواده و رابطه های مهمتان داشته باشید را کاهش میدهد. زمانی که زندگیتان را متعادل کنید عملاً کار بیشتری انجام خواهید داد، درآمد بیشتری خواهید داشت، بیشتر تولید خواهید کرد و زمان بیشتری با خانوادهتان خواهید داشت. دلیل اینکه میخواستید بهره وری بیشتری داشته باشید هم همین بود.
به شدت عملگرا شوید
امروزه همه عجله دارند، مشتریهای شما قبل ازاین حتی نمیدانستند که محصول وخدمات شما را میخواهند و حالا آن را دیروز میخواستند. مردم به طرز باورکردنی بیصبر هستند. هیچکس دیگر در صف نخواهد ماند. اگرسایت اینترنتی به سرعت کافی بالا نیاید یک استفاده کنندهی معمولی درعرض۷ تا ۸ ثانیه سایت را عوض میکند.
برحسب ظاهر، قابل شناساییترین ویژگی کارمندان برتر درهر رشتهای آن خصوصیتی است که در حرکت مداوم هستند. کارمندان برترپیش قدم میشود تاکاررا انجام دهد. کارمندان برتر بارها و بارها عمل میکند و مدام به سمت هدف حرکت میکند. ازطرف دیگر، بزرگترین مانع برای عملکرد بالا، تمایل به صحبتکردن زیاد است. بسیاری از افراد فکر میکنند که به خوبی صحبت و مدام برنامهریزی کردن همان اجراست. اما تنها عمل، عمل است. تنها اجرا، اجرا است. تنها توانایی شما درانجام دادن کار مهم است.
در بخش آخر باید گفت که شما تنها برای وصول به نتایج حقوق میگیرید. نتایج همه چیز هستند. نتیجه محوری زیاد با بهرهوری و عملکرد بالا درهر زمینهای دستدر دست هم دارند. امروز تصمیم بگیرید که وقتی فرصت یا نیازی خودش را نشان داد سریع حرکت کنید. سرعت بگیرید. کاری انجام دهید. شروع کنید!
خبر خوب این است که هرچه سریعتر حرکت کنید، حس بهتری خواهید داشت. هرچه سریعتر حرکت کنید، کار بیشتری انجام خواهید داد. هرچه سریعتر حرکت کنید، انرژی بیشتری خواهید داشت. هرچه سریعتر حرکت کنید، بیشتر یاد خواهید گرفت و با تجربهتر خواهید شد. و هر چه سریعتر حرکت کنید، بیشتر بدست خواهید آورد، درآمدتان بیشتر خواهد شد و سریعتر ارتقاء خواهید یافت.
از هر لحظه استفاده کنید.
ما در یکی از پرچالشترین زمانهای تاریخ بشر زندگی میکنیم. به جز محدودیتهایی که خودتان بر خود تحمیل میکنید، محدودیتهای کمی وجود دارند. کار شما این است که یکی از کارآمدترین افراد در رشتهتان شوید. کار شما این است که به فردی معروف شوید که افراد وقتی میخواهند کاری راانجام دهند اول پیش شما میآیند. هدف شما این است که به یکی از کارآمدترین وباارزشترین فرد درسازمان یا کسب و کارتان تبدیل شوید. هدف شما این است که بیشتر حقوق بگیرید و سریعتر ارتقاء بیابید. هدف شما این است که زندگی فوقالعادهای داشته باشید و با مدیریت زمان و دوبرابرکردن بهرهوریتان میتوانید به اینها برسید.
تمرینهای عملی:
حال در اینجا هفت تمرین عملی برای به کار بردن این ایدهها وجود دارد:
۱٫ دقیقاً تصمیم بگیرید در زمینهی اهداف و مقاصد چه میخواهید.
۲٫ از تمام کارهایی که باید انجام دهید تا به سمت اهداف و مقاصدتان حرکت کنید لیستی تهیه کنید.
۳٫ لیستتان را طبق قانون ۲۰/۸۰ یا روش الف، ب، پ، ت، ث اولویتبندی کنید.
۴٫ مهمترین وظیفهتان، الف-۱ راانتخاب کنید.
۵٫ هرروز صبح، فوراً وظیفهی شماره یک را شروع کنید.
۶٫ خودتان را موظف کنید تا تنها برروی مهمترین وظیفهتان کار کنید تا ۱۰۰ تکمیل شود.
۷٫ به شدت عملگرا بشوید. بارها وبارها به خودتان این کلمات حیرتانگیز را تکرار کنید: «الان انجامش بده، الان انجامش بده،الان انجامش بده»
قسمت ۷-۱
فصل هفتم
مدیریت پروژه عملی
سر ادموند هیلری گفته است: افراد تصمیم نمیگیرند که فوقالعاده شوند. آنها تصمیم میگیرند که کارهای فوقالعاده ای انجام دهند. برخی مهارتها مکمل موفقیت هستند. در شغلتان به شما کمک میکند اما میزان موقیت و شکست شما را تعیین نمیکند. با این حال مهارتهای دیگری نیز وجود دارند که در شکوفایی پتانسیلهای شما ضروری هستند و اگر بخواهید به تمام اهداف مالی و شغلی خود برسید باید آنها را تا حد بالایی رشد دهید.
یکی از این مهارتهای بسیار ضروری توانایی مدیریت پروژههایی با اندازههای مختلف است. یک پروژه میتواند بصورت وظایف چندگانه تعریف شود، وظایفی که شما هرروز برای گذراندن زندگی و انجام کارهای زندگی، مشغول آنها میشوید. برای آنکه موفق شوید باید در مدیریت پروژه ماهر باشید.
از افتادن در دام هوش پرهیز کنید
یکی از خطراتمدیریت پروژه این است که احساس کنید که هر آنچه دربارهی موضوع باید بدانید میدانید. افراد در بسیاری فکر میکنند میتوانند کارهای زیادی رابه صورت یکباره یا پشت سر هم انجام دهند. آنها دردام هوش کم کاری میافتند، آنها سعی میکنند با نشاندادن هوش شان به خود و دیگران ثابت کنند که در حال حاضر تا چه حد اعتماد بهنفس و توانایی دارند. در جرگهی بیصلاحیتهای ناهوشیاردر میآیند. بیصلاحیت ناهوشیار فردی است که نمیداند و نمیداند که نمیداند.
یک مهارت اساسی زندگی
مدیریت پروژه یک مهارت ضروری است نه فقط برای افرادی که سدهای هیدرولیکی و آسمان خراش میسازند بلکه برای همه. هر بار که به خواروبارفروشی میروید وارد یک پروژه شدهاید و پروژه هایی را سازماندهی کردهاید. اگر در کار فروش هستید، هر مشتری بالقوهای که سعی دارید به مشتری دائمی تبدیل کنید یک پروژه است. اگر میخواهید امروز عصر با فردی بیرون بروید پروژهای را برنامهریزی و سازماندهی کرده اید.
در اینجا نکتهی کلیدی وجود دارد: توانایی شما در سازماندهی وکامل کردن موفقیتآمیز پروژهای یک مهارت ضروری برای موفقیت است. هنر ضروری مدیریت است. راهی برای چند برابر کردن خود و نتایجی که بدست میآورید، است. توانایی شما درمدیریت هر نوع پروژهای برای افزایش ارزش و دستیابی به حقوقی که ارزشش را دارید، بسیار ضروری است. این مهارت، کلید دستیابی به استقلال مالی و رسیدن به بالاترین رتبه ها در رشته تان است.
دررشته ی خود بهترین باشید
بسیاری از افراد میتوانند تایپ کنند اما افراد کمی هستند که بتواند۸۰ تا ۹۰ کلمه را بدون اشتباه تایپ کنند، میلیونها نفر میدانند که چگونه از کامپیوتر استفاده کنند اما افراد کمی میتوانند با مهارت زیادی از آن استفاده نمایند تا مقدار کمکی که میتواند در انجام کارها به آنها بکند و ظرفیت رسیدن به اهداف شان را افزایش دهند. افراد زیادی میتوانند بفروشند اما تنها ۱۰درصد فروشندگانمتبحر۸۰ درصد حسابهای بانکی جدید بازمیکنند بیشترین پول را کسب میکنند.
مدیریت پروژه مشابه اینهاست. همهی افراد میدانند که چگونه یک کار چند وظیفهای رابه انجام برسانند. اما افراد کمی در آن تبجر دارند. اغلب افراد تا حدودی منظم و تا حدودی نامنظم هستند. برای رسیدن از نقطهی A به نقطهی B بیش از حد زمان و پول صرف میکنند و بیش از حد اشتباه میکنند. نمیتوانند با مهارت کافی پروژههای زندگیشان را انجام دهند چرا که نمیدانند این توانایی تا چه حد دررسیدن به هر چیزی کهدر زندگی میخواهند ضروری است.
برای آنکه در زندگی موفق شوید باید کمک داشته باشید. به کمک دیگران احتیاج دارید. اگر میخواهید چیزهای بزرگی بدست آورید و زندگی خوبی داشته باشید به کمک افراد زیادی احتیاج دارید. باید بتوانید فعالیتهای افراد مختلف را در مسیر واحد به سوی هدفی از پیش تعیین شده هماهنگ کنید. اگرمهارتهای خود را در مدیریت پروژه رشد ندهید، بازدرپروژههای مختلف خواهید بود اما هرگز رهبر گروه نخواهید بود بلکه همیشه عضو گروه خواهید بود.
برونسپاری و مدیریت پروژه
قدرت اقتصادی آمریکا بخاطرچیزهای زیادی است و یکی از آنها تخصصیسازی وظایف یا تقسیمبندی کارها است. این به آن معناست که اغلب افراد به جای اینکه سعی کنند همه کاره باشند، تخصص کسب میکنند و در یک یا دو کار خبره میشوند. بقیهی کارها را به دیگران تفویض میکنند.
امروزه یکی از کلمات مهم در تجارت آمریکایی واژهی برون سپاری است. این به آن معناست که به جای استخدام یا ایجاد یک توانایی دردرون سازمان، تمام وظایف سازمان خود در یک حوزه را به شرکت دیگری که درانجام آن کار خبره است، تفویض کنید. افراد بسیاری دریافتهاند که انجام کارهایی مانند پرداخت حقوق، حسابداری، حمل ونقل، تولید، مونتاژ، ارسال کالا و عرضه و هزاران کار دیگر اگر توسط شرکتهای دیگرصورت گیرند نسبت به زمانیکه خودشان آنها را انجام میدهند ارزانترخواهد بود.
شما دائماً در حال برونسپاری هستید
تمام زندگیتان فرآیندی از برونسپاری است. متوجه این قضیه باشید یا نباشید، شما دائماً دارید وظایف و فعالیتهایی را به صدها بنگاه اقتصادی دیگر برون سپاری میکنید مانند خواروبار فروشیها، رستورانها، خشکشوییها، مغازههای تعویض روغن و خیاطها. اصلاً دنبال یادگرفتن این کارها نمیروید. بسیار سریعتر وآسانتراست کهاین کارها را به متخصص بسپارید. آنها میتوانند کارها را سریعتر، بهتر وبا اشتباهات کمتری نسبت به شما انجام دهند. با برونسپاری شما میتوانید زمان بیشتری به کارهایی بپردازید که بهتر انجام میدهیدوبیشتر برای آن حقوق میگیرید. یکی از کلیدهای دستیابی به اهرمی است که استعدادها و تواناییهایتان را چند برابر میکند.
کلید بهره وری بالا
در مدیریت پروژه به فرآیند سیستماتیک و سازماندهی شدهی برونسپاری وظایف مختلفی که باید انجام شوند تا به هدف خاصی دست یابید، مبادرت میورزید. شما با هماهنگ کردن استعدادها و تواناییهای افراد زیاد برای رسیدن به هدفی واحد، اشتراک مساعی ایجاد کردهاید. مجموعهای از افراد با همکاری بصورت گروهی، میتوانند کارهای خارقالعادهای انجام دهند و توانایی شما در حرکت دادن اعضای یک گروه در مسیر مشترک، کلید رشد شما در زندگی و شغلتان است.برای آزاد سازی ویژگیهای تعاون وهمکاری در گروهی از افراد در جهت کسب موفقیت برای انجام کار چندگانه باید هارمونی و هماهنگی مورد توجه قرار گیرد. یکی از کارهای مهمی که میتوانید انجام دهید این است که بین افرادی که با شما وبرای شما کار میکنند، هماهنگی ایجاد کنید.
مدیریت پروژه
مدیریت پروژه یک هنر است. به فکر و دوراندیشی نیاز دارد. هنگامی که باید کار بزرگی انجام دهید اولین قدم این است که با چند صفحه کاغذ بنشینید و افکارتان را بنویسید. تمام مردان و زنان موفق افکارشان را روی کاغذ مینویسند. قبل از شروع چیزهایی مینویسند. لیستی تهیه میکنند و زیر گروه هرکدام را مینویسند. اعداد را محاسبه میکنند. قبل از شروع تمام جزئیات یک پروژهی بزرگ را آنالیز میکنند. از ابتدا تا انتها درموردآن فکر میکنند. و با این کار به نظر میرسد زمان و پول زیادی را صرفهجویی میکند و بهتر از کاری که یک به فرد معمولی در چند سال انجام میدهد را میتوانند در عرض چند ماه انجام دهند.
تمرین کنید ونظم دهید
مدیریت پروژه مانند همهی کارهای دیگر به تمرین نیاز دارد. به انضباط شخصی نیاز دارد. به قدرتی نیاز دارد تا مانع از ورود شما به کار ی قبل از فکرکردن دربارهی آن موضوع شود. خیلی از افراد بصورت واکنشی و عکسالعملی کار میکنند. به هر آنچه که در اطرافشان اتفاق میافتد واکنش و نسبت به احساسی کهدر آن لحظه عکسالعمل نشان میدهند. به یکباره وارد کارها میشوند و بهیکباره از کارها خارج میشوند. اشتباهات بزرگی مرتکب میشوند و دیگران به دید فرد بدون صلاحیت و نامنظم به او نگاه میکنند. از اینگونه افراد نباشید.
هنگامی که تصمیم میگیرید درمدیریت پروژه خبره شوید، شروع میکنید به اجرا کردن فرآیند سیستماتیکی که الان توضیح خواهم داد. توانایی شما در کسب موفقیت درکارهای چند وظیفهای این توانایی را به شما میدهد تا همهی چیزهای دیگر را کنترل کنید. ویادگیری آن اصلاً کار سختی نیست.
با پروژه ی به اتمام رسیده، شروع کنید.
در اجرای هر پروژهای اولین کاری که باید بکنید این است که ازهدف شروع کنید و به سمت عقب بازگردید. استفان کاوی میگوید: «در ذهن خود از آخر شروع کنید.» دکتر روبرتو آساجیولی پیشنهاد میدهد که قبل از برنامه ریزی و سازماندهی، تمام فعالیتها را یابصورت مکتوب ویا بصورت ذهنی، با خلق نتیجه یا پیامد ایده آلتان آغاز کنید. رابرت فریتز درکتاب خود «مسیری با کمترین مقاومت» میگوید قدرتمندتریناصل از اصول سازماندهی، داشتن تصویر روشنی از آینده درموردهدفی است که شما و دیگران بهآن متعهد میشوید. دکتر چارلز گارفیلد در تحقیقاتش درمورد عاملان برتر دریافت که توانایی فرد در دیدن انتهای مطلوب کارها و دیدن اهداف بصورتی که هم اکنون بدست آمدهاند و دیدن کار مورد نظر در شرایطی که به بهترین نحو به انجام رسیدهاست، نقطهی آغازین کسب بیشترین موفقیت هاست.
هرپروژه با تعیین اینکه دقیقاًَ چه چیزی میخواهید بدست آورید و اگر بهبهترین شکل آن را بدست آورید چگونه خواهد بود، شروع میشود. هر گام را سازماندهی کنید وقتی در مورد اهداف خود مطمئن شدید گام بعدی در مدیریت پروژه این است که از تمام کارهایی که باید انجام دهید تا به اهدافتان یعنی اتمام پروژه دست یابید، لیستی تهیه کنید. در مدیریت پروژه دو روش برای تهیه لیست وجود دارد. اولین روش ترتیبی است. این زمانی است که یک فعالیت درپی فعالیت بعدی میآید. اولین فعالیت باید انجام شود تا فعالیت بعدی را بتوان آغاز کرد و دومین فعالیت باید انجام شود تا سومی شروع شود والی آخر. به اینها اغلب فعالیتهای وابسته میگوییم. یک فعالیت، وابسته به انجام موفقیتآمیز فعالیت دیگراست. این نکتهی کلیدی برای مدیریت پروژهای به هراندازه میباشد. دومین نوع فعالیتها درمدیریت پروژه فعالیتهای موازی و همزمان هستند. اینها کارهایی هستند که میتوان آنها را بصورت همزمان و جداگانه انجام داد. برای مثال اگر میخواهید بروشور یا خبرنامه ی جدیدی طراحی کنید میتوانید زمانی که دارید نوع کاغذ راانتخاب میکنید یا عکسهای مرتبطبا مطالب را جمعآوری میکنید، درحال نوشتن مطالب نیزباشید.
قسمت ۷-۲
قانون ۶ پ انگلیسی را به خاطر دارید؟ برنامه ریزی قبلی مناسب، مانع عملکردضعیف است. توانایی شما در برنامهریزی قبلی دقیق و کامل پروژهها میتواندبهره وری شما را به شدت افزایش دهد.
وقتی هدف را در ذهن خود آوردید و لیستی از تمام کارها که باید انجام دهید تهیه کردهاید و همهی کارها را برحسب ترتیبی یاموازی بودن سازماندهیکردید، برای فعالیت اصلی مدیریت پروژهی کارآمد مهیاشده اید. این فعالیت کلید آیندهی موفق در جهان کاری شما است و این همان فرآیند انتخاب و تفویض است.
انتخاب وتفویض
هر چه پروژه بزرگتر باشد افراد بیشتری نیاز است تا آن پروژه را با موفقیت به اتمام برسانند. توانایی شما را تعیین خواهد کرد. یک اشتباه درانتخاب یا انتقال نادرست کار تفویض شده میتواند کافی باشد تا پروژه با مانع روبرو شود و هزینه ها بیش از حد بالا روند و یا بطور کلی آن را با شکست مواجه کند.
مردان وزنان بسیاری توانستند با گرفتن یک پروژه و داشتن عملکرد عالی در شغلهای خودبا سرعت بهجلو جرکت نمایند. برخی دیگر نیز ارتقاء نیافتند چرا که وقتی پروژهای به آنها داده شد تا آن را به انتها برسانند، آن را به اندازه کافی جدی نگرفتند و عدم دستیابی به نتایج باعث شد تا اعتماد بالادستان نسبت به تواناییهای او کاهش یابد. مدیریت پروژه مسئلهی بسیار جدیای است.
مشکلات مدیریت پروژه
تقریباً همهی مشکلات کسب و کار به مشکلات مدیریتی باز میگردد که دراصل مشکلات مدیریت پروژه هستند. برای همین است که وقتی مدیر جدیدی وارد شرکت میشود تمام افراد تیم را جایگزین میکند. مدیر جدید متوجه میشود که دلیل انجام نشدن کار احتمالاً این است که فردی که مسئول کارهای چند وظیفهای مانند تولید، فروش،توزیع یا هر چیز دیگری است، کاررا به درستی انجام نمیدهد.
وقتی تیم خودراایجاد میکنید، به توانایی خود به عنوان مدیر تصریح میکنید. ۹۵% موفقیت شما در جهان تجارت بوسیلهی توانایی شما درانتخاب افراد مناسب که بتوانند به شما کمک کنند، تعیین میشود. بیشتر مشکلات شما در تجارتبه دلیل این است که میخواهید کارها را بوسیلهی افراد نامناسب
و بی صلاحیت انجام دهید.
کار شما این است که بهترین افراد ممکن که میتوانند کار را انجام دهند راانتخاب کنید. به دقت پرونده کاری افراد را مطالعه کنید. معرف افراد را بررسی کنید. با افراد دیگری درمورد وظیفهی موردنظر صحبت کنید و دربارهی توانایی هر فرد برای انجام دادن آن وظیفه بصورت عالی نظرخواهی کنید.
درانتخابهای خود دقت کنید ودردادن وظایف کلیدی به بهترین افراد سرسختی کنید. این کار باعث صرفهجویی در زمان و زحمت زیادی خواهد شد. یک نکته ی کلیدی: اگر متوجه شدید که فرد نادرستی را انتخاب کردهاید، فردی که نمیتواند یا نمیخواهد کاررابا کیفیت مناسب درموعد مقرر تحویل دهد، به سرعت عکسالعمل نشان دهید و فرد نامناسب را جایگزین کنید. یک فرد ضعیف دریک تیم میتواند زحمات همه را هدر بدهد و بهترین افراد شما رادلسرد کند. جایگزین کردن فردی که درست کار نمیکند یک مسئولیت اصلی برای رهبری است.
تکثیر خود بوسیله ی تفویض کارها
وقتی افرادی که باید هر یک از بخشهای پروژه را انجام دهند انتخاب کردید، باید بصورت کارآمد کارها را به هر کدام از آنها تفویض کنید. برای هر کار مسئولیتهای خاصی به افراد خاصی بدهید. برای هرکار و هر بخش از کار ضرب العجل تعیین کنید. به هر فرد توضیح دهید که چه کاری باید انجام شود، در چه زمانی باید تمام شود، معیار سنجش شما برای تعیین موفقیت عملکرد آنها چه خواهدبود و وقتی تمام پروژه تمام شود چگونه خواهد بود.هیچ چیز را به شانس واگذارنکنید. هرچه افراددر مورد چگونگی و چرایی کار بدانند، درانجام فعالیتهای خود تواناتر خواهند بود.
عدم شفافسازی بزرگترین دلیل شکست درمدیریت پروژه میباشد. به این دلیل ملاقات منظم افراد تیم، چه بصورت جمعی و چه بصورت فردی، بسیار مهم است. بطور منظم با گروه خود درتماس باشید. آنها رااز اتفاقات مطلع بسازید. به آنها برخورد بدهید واز آنها بازخورد بگیرید. و هر چه پروژه مهمتر است بیشتر سوار کار شوید.
پروژه را عینی کنید
تنها زمانی کهخودتان پروژهای را سازماندهی میکنید مکتوب کردن نوشتههایتان روی کاغذ مهم است، هنگامی که با اعضای گروه جلسه دارید اولویت بورد یا فیلیپ چارت بسیار کمک کننده خواهد بود. هرچه بتوانید پروژه و فرآیند دستیابی به اهداف را عینی کنید، احتمال بیشتری وجود خواهد داشت که هر قسمت ازکار سرموعد و طبق معیارهایی که تعیین کردهاید، تحویل داده شود.
شما با سنجش پیشرفت افراد تا اتمام ضربالعجل هر فرد بر پروژه نظارت میکنید. نظارت شما برروی پروژه آن را به موفقیت میرساند. قانون این است «انتظارات خودرا بررسی کنید». هیچچیز را فرض نکنید. به یاد داشته باشید، قوانین مورفی بواسطهی مردان و زنانی که پروژههایی بااندازههای مختلف را مدیریت میکردند، ایجاد شد.
قوانین مورفی
شما برخی از این قوانین را میدانید:
۱٫ هر اتفاق بدی که میتوانید بیافتد،اتفاق خواهد افتاد.
۲٫ هر قدر بودجهبندی کنید، باز هزینهها بیشتر از انتظار شما خواهند بود.
۳٫ هر زمانی که تعیین میکنید، باز بیشتر از آنچه که فکر میکردید به طول خواهد انجامید.
۴٫ ازمیان اتفاقات بدی که ممکن بود بیافتد، بدترین اتفاق شما در بدترین زمان روی خواهد داد و بیشترین هزینه را برشما تحمیل خواهد کرد.
و همچنین برای قوانین نتیجه ای وجود دارد: مورفی یک فرد خوش بین بود.
گام محدودکننده را تعیین کنید
درمدیریت پروژه همیشه رویداد اساسی یا مرحلهی محدود کننده وجود دارد. این عامل سرعت تمام کردن پروژه را تعیین خواهد کرد. این بخش از کار حتماً و بطور مناسبی باید طبق استانداردهای تعیین شده انجام شود تا پروژه به موفقیت برسد. دراین حیطهاست که باید شخصاً مسئولیت بپذیرید و اطمینان حاصل کنید که همهچیزبه درستی انجام میشود. اگر بخشی یا تمام کاررا بهدیگری تفویض یا برونسپاری کردهاید، باز شش دانگ حواس خودرا جمع کنید.
میتوانید مدیریت پروژه را برای ایجاد حساب جدید، افزایش حقوق، دست یافتن به سطح بالایی از سلامت فیزیکی و تندرستی، برنامهریزی یک مسافرت،اسبابکشی به آن طرف کشور، ایجاد کسب و کار، نوشتن کتاب، کشیدن نقاشی یا سفربه دور دنیا یاقایق (کته مرن) استفاده کرد.
امیتاز برنده را کسب کنید
در طول شغل خود استفاده درست از تکنیکهای مدیریت پروژه مانند مواردی که در اینجا راجع به آنها صحبت کردیم، میتواند امتیاز برنده را نصیب شما کند. شما را قادر میسازد تا در زندگی و شغلتان به جلو رانده شوید. مهارت مدیریت پروژه شما را قادر خواهد ساخت تا با سرعت بیشتری مسیر دورتری را نسبت به زمانی که از مدیریت پروژه استفاده نمیکردید، طی کنید. گرچه گامهای مدیریت پروژه ساده هستند اما مهارت مدیریت پروژه پیچیده است وبرای موفقیت شما ضروری است.
مجموع نتایج بدست آمده از طریق کسب مهارت مدیریت پروژه شما را قادر خواهند ساخت تا کارهای بزرگتر و بهتری را با مسئولیتها و حقوق بالاتر و پاداش بیشتری انجام دهید. مدیریت پروژه برای دستیابی شما به چیزی که واقعاً ارزشش را دارید مهارتی ضروری است و میتوانید با تمرین آن را بیاموزید.
تمرینهای عملی:
در اینجا هفت تمرین عملی برای شما وجوددارد:
۱٫پروژهای که درحال حاضر دارید انجام میدهید یا میخواهید انجام دهید را انتخاب کنید و رویکردحرفهای که در این فصل آن پرداخته شدرا برای آن انجام دهید.
۲٫ اگر این پروژه بصورت کامل انجام بگیرد، نتیجه، هدف یا پیامدهای ایدهآلی که ایجاد میشود را تعیین کنید. آنرا بنویسید.
۳٫ تمام گامهایی که باید بردارید تا پروژه را درزمان و با بودجه تعیین شده به پایان برسانید را لیست کنید.
۴٫ درکدام بخشهای شغل خود راحتترعمل میکنید؟ کارهایی که در گذشته به خوبی انجام دادهاید اغلب نشان دهندهی کارهایی است که در آینده نیزمیتوانید به خوبی انجام دهید.
دکترها میگویند که تشخیص درست نصف درمان است. درمورد شما، تحلیل درست خود، یعنی اینکه بنشینید و درمورد پاسخ این سؤالات فکرکنید، نصف کاری است که باید برای بدستآوردن شغل ایده آلتان انجام دهید.خبر خوب آن است که شما زمانی که کاری انجام میدهید که خوشحالتان میکند، آنرا به بهترین شکل به اتمام میرسانید. جاهایی که درگذشته خوشحال و پیروز بودهاید نشاندهنده این هستند که از ویژگیها و استعدادهای درونی خود به نحواحسن و عالی استفاده کنید.
نوشتههای تازه
بایگانی شمسی
دستهها
- آزمون های مالی
- آموزش تصویری
- آموزش راهکاران سیستم
- آموزش نرم افزارهای مالی
- آموزش همکاران سیستم
- اخبار کار و تامین اجتماعی
- اخبار مالی
- اخبار مالیاتی
- اساتید حسابداری
- استانداردها
- اسلایدهای آموزشی
- اصول و فنون مذاکره
- امور بانکی
- بازار سرمایه
- بازاریابی و فروش
- بودجه و مفاهیم مرتبط
- تجارت الکترونیک
- تحصیلات تکمیلی
- تصمیم گیری
- چک و مفاهیم مرتبط
- حسابداری پیمانکاری
- حسابداری دولتی
- حسابداری صنعتی
- حسابداری مالی
- حسابداری مدیریت
- حسابرسی
- حل المسائل و جزوات دانشگاهی
- دانستنیها
- دانشنامه مالی
- دانلود رایگان کتاب و مقالات تخصصی
- دانلود صورتهای مالی نمونه
- دانلود نمونه فرم مالی
- دستورالعمل ها
- روانشناسی
- شرح وظایف سازمانی
- عمومی
- قانون تجارت
- کتابهای برایان تریسی
- کتابهای مالی
- کتابهای مدیریتی
- مدیریت اجرایی
- مدیریت پروژه
- مدیریت خود
- مدیریت زمان
- مدیریت مالی
- مدیریت منابع انسانی
- مطالب گزیده و ناب
- معرفی کتاب
- معنویات
- منابع کارشناسی ارشد و دکترا
- مهارتهای مدیریتی
- موفقیت شغلی
- موفقیت مالی
- موفقیت و مهارتهای زندگی
- نامین مالی
- نرم افزارهای کاربردی