مقدمه

در دنیا هیچ چیز تاسف بارتر از آن نیست که شخصی مردد باشد و نتواند بین دو نظر یکی را برگزیند. مدیر مردد کسی است که اثربخشی کمتری دارد. شخص مردد نمونه بارزی از فردی است که نسبت به وضعیت ، حساسیت کمتری دارد.مدیر مردد و سازشکار ، مطیع و بی‏اراده است ، از تصمیم‏گیری طفره می‏رود وتصمیماتی اتخاذ می‏کند که کمتر مورد قبول واقع می‏شوند. اغلب مبهم عمل می‏کند… این مقاله ویژگی های این قبیل افراد را مورد بررسی قرار داده است که توجه شما بازدید کنندگان محترم را به خواندن آن جلب می‏کنیم.

شاخص‏های مدیر مردد و سازشکار :
مدیر مردد کسی است که از رفتار وظیفه‏گرایی قوی و نیز رفتار رابطه‏گرایی قوی در موقعیتی استفاده کند که به یکی از آنها نیاز باشد و یا به هیچکدام نیاز نباشد و او کسی است که اثربخشی کمتری دارد. شخص مردد نمونه بارزی از فردی است که نسبت به وضعیت ، حساسیت کمتری دارد.
– بیش از حد از مشارکت استفاده می‏کند.– مطیع و بی‏اراده است.– از تصمیم‏گیری طفره می‏رود.– تصمیماتی اتخاذ می‏کند که کمتر مورد قبول واقع می‏شوند.– آرمانگراست و مبهم عمل می‏کند.– گاهی اوقات نظرات جدیدی ارائه می‏دهد اما همیشه ، بسیاری از آنها را کنار می‏گذارد.
وقتی فردی از سبک تلفیقی به طور غیر اثربخش استفاده کند مدیر مردد نامیده می‏شود.یکی از مسائل اصلی در مورد مدیران مردد این است که مرتباً نظر خود را تغییر می‏دهند و همیشه با آخرین نفری که حرف می‏زنند موافقت می‏کنند.عدم اطمینان در طینت و جوهره افراد مردد است. مدیر مردد نمی داند که رفتار وظیفه‏گرایی قوی را مورد استفاده قرار دهد یا رفتار وظیفه‏گرایی ضعیف را. از رابطه‏گرایی قوی استفاده کند یا از رابطه‏گرایی ضعیف. افراد مردد همیشه از جهات مختلف سردرگم هستند. مدیر مردد نمی‏تواند وضعیت را به خوبی درک کند و در مورد واقعیت بی‏اطلاع است.نظرات مدیر مردد نشان دهنده فقدان دانش و عدم درک وضعیت از سوی اواست. نظرات او ممکن است وضعیت فعلی را به خوبی مشخص کند اما درک اساسی او را از مشکل واقعی منعکس نمی‏کند.خلاصه اینکه ، او همه چیز را می‏پذیرد و این مسئله در فطرت اوست و از آنجایی که نمی‏تواند وضعیت را به خوبی درک کند ، بسیار محتاطانه عمل می‏کند و همیشه می‏خواهد که حتی‏الامکان به سرعت مسأله فیصله یابد.از میان چهار سبک غیر اثربخشی می‏توان گفت که سبک مدیر مردد به طور بالقوه اثربخش‏ترین در آنها ست. دست کم او سعی خود را می‏کند . مدیر مردد جوانب چندی را می‏آزماید زیرا نه خیلی قاطع است ، نه خیلی ملایم و نه خیلی مسئولیت‏گریز. او نقطه حساسیت وضعیت را درک نمی‏کند. مدیر مردد نمی‏داند که به قول معروف کدام تکمه را فشار دهد ، بنابراین تمامی تکمه‏های موجود را آزمایش می‏کند.مدیران مردد برخی اوقات- یعنی وقتی اوضاع مناسب نیست- از فنون مشارکتی استفاده می‏کنند. مثلاً زمانی که تصمیمی گرفته شده ، هنگامی که تصمیم عادی و روشنی باید اخذ شود ، یا وقتی زیردستان حال و حوصله مشارکت را ندارند ، تصمیم‏گیری تحت این شرایط ، مطمئناً از تصمیمی که مدیر گرفته است ضعیف‏تر خواهد بود. بنابراین این گونه تصمیمات بسیار تردیدآمیزترند و هیچ مشکلی را حل نمی‏کنند.مدیر مردد معمولاً در دام انتظارات ،‌روش‏ها و اقدامات موجود گرفتار می‏شود. دلیل اصلی این گرفتاری آن است که وی به علت نداشتن هیچگونه جهت‏گیری مشخص درونی ، باید در پی یافتن جهت‏گیری دیگری باشد. بنابراین مدیر مردد با نظر آخرین فردی که در دفترش بوده موافقت می‏کند تا نسبت به انتظارات زیردستان (اگرچه ممکن است به اثربخشی پائین منجر شود) عکس‏العمل نشان دهد، تا قوانین را رعایت کرده باشد و همه چیز به طور یکنواخت و دائم جریان داشته و ادامه یابد. بنابراین وی به تفکر واقعی نیازی ندارد.مدیران مردد از طریق مشارکت ، از درگیری اجتناب می‏کنند. حال اگر در این میان زیردستان قوی و مقتدر باشند ، این رویکرد به نزاع درونی میان دو گروه از زیردستان منتهی خواهد شد. مدیران مردد تأثیر ویرانگرانه‏ای بر زیردستان دارند که کار براساس طرح مشخص را ترجیح می‏دهند. نگرش تردیدآمیز ایشان به هدف‏گذاری ضعیف زیردستان منجر می‏شود. زیرا آنها هیچ راهی برای پیش‏بینی جریان‏های آینده ندارند.تصمیم‏گیری خوب اغلب به تولید چند سری راه‏حل‏های کاملاً متفاوت منجر می‏شود. هر سری از این راه‏حل‏ها به تنهایی می‏تواند به موفقیت منتهی شود در حالی‏که ترکیب دو یا چند سری از آنها می‏تواند منجر به شکست شود.آنها که نمی‏خواهند تصمیم‏گیری کنند تلاش می‏کنند تا بلافاصله چندین راه حل را بیازمایند لذا اثربخشی کمتری خواهند داشت. به عنوان مثال ، برخی اوقات مدیران با دو روش مختلف برای حل مشکلی خاص مواجه می‏شوند که شامل افراد و سازمان است. یعنی یکی به نفع سازمان (یعنی جنبه کاری مسئله) و دیگری به نفع افراد (یعنی جنبه رابطه‏ای مسئله) است. اگر هریک به تنهایی مورد استفاده قرار گیرد ، می‏تواند موثر واقع شود و به سبک «استبداد خیراندیشانه» یا سبک «توسعه و سازندگی» منجر شود. اما آنها به جای انتخاب یکی از این دو راه حل به استفاده از هر دو راه حل اقدام می‏کنند.سبک مدیر مردد ظاهراً استفاده از نوعی روش مدیریت است که در آن برخی اوقات ،‌نظارت وجود دارد و برخی اوقات همه امور به حال خود رها می‏شود.
نحوه تغییر رفتار خود :

عبارات زیر نمایانگر رفتار مدیران مردد است. بنابراین وضع خود را با هریک از این عبارت ها مقایسه کرده و در صورت لزوم نسبت به تغییر و اصلاح رفتار خود اقدام کنید.
۱- مافوق :می‏خواهم روابط را با رئیس بهبود دهم اما همیشه اقدام لازم را انجام نمی‏دهم.
۲- همکاران :می‏خواهم با مدیران سایر واحدها همکاری کنم اما این همکاری به ندرت آن طور که می‏خواهم واقع می‏شود.
۳- زیردستان :در زمان مواجه شدن با زیردستان تلاش می‏کنم که وظیفه رابطه‏ گرایی را ترکیب کنم اما یکی از آن دو خراب می‏شود.
۴- مشتری‏ ها :همیشه می‏گویم رابطه دوستانه‏ای با مشتریان وجود داشته باشد اما اغلب حداکثر تلاش خود را نمی‏کنم.
۵- عامه مردم :همیشه می‏گویم برقراری رابطه دوستانه با عامه مردم برای سازمان مفید است اما برای حفظ آن تلاش نمی‏کنم.
۶- برنامه‏ ریزی:در زمینه برنامه‏ریزی کوشش می‏کنم اما این برنامه همیشه عملی نمی‏شود.
۷- نظارت :همیشه می‏گویم که به سودمندی فنون نظارتی برای شرکت معتقدم اما در این رابطه نظارتی انجام نمی‏دهم.
۸- ارزشیابی :درباره اهمیت ارزشیابی و بررسی صحبت می‏کنم . اما آن طور که شایسته است شخصاً درگیر نمی‏‏شوم.
۹- بهره‏وری :به بهره‏ وری بالاتر و بیشتر علاقمندم اما این علاقه مشهود نیست و بنابراین بهره‏وری صدمه می‏بیند.
۱۰- خطا و اشتباه :این حقیقت را می‏پذیرم که باید از اشتباهات خود درس گرفت اما فقط گاه‏گاهی از این گزارش‏ها استفاده می‏کنم.
۱۱- کار گروهی :ایده و فکر کار گروهی را می‏پسندم اما اغلب قادر به یافتن راهی برای عملی کردن آن نمی‏باشم.
۱۲- جلسات :به نظر می‏رسد که در برخی جلسات به وظیفه‏گرایی و در برخی به رابطه‏گرایی علاقمندم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

فهرست
error: Alert: Content is protected !!