چندمطلب کوتاه اماآموزنده درمدیریت

چندمطلب کوتاه اماآموزنده درمدیریت

● من پنیر تو را جابجا کرده‌ام!
نمایشگاه کتاب که از بزرگترین رویدادهای فرهنگی‌ کشور است، با وجود تمامی مشکلات ناشران و علاقمندان کتاب، در حال برگزاری‌ است و خوشبختانه رونق فراوانی‌ هم دارد.
واقعا پیوستن به سیل جمعیت مشتاق یادگیری، حس غریبی در انسان ایجاد می‌‌کند و انتخاب از میان هزاران کتاب ارائه شده کاری دشوار است.
جالب‌ترین نکته این بود که تقریبا در اکثر غرفه‌ها به دنبال پنیر اسپنسر جانسون می‌گشتند!‌ ظاهرا این میلیونها نفری‌ که دارند در سراسر جهان به دنبال پنیر او می‌گردند، هنوز موفق به یافتن آن نشده‌اند!
ضمنا اگر به نمایشگاه می‌روید،‌ خیلی به حرفها‌ی برایان تریسی گوش نکنید چون ممکن است غورباقه مربوطه در گلویتان گیرکند و آن وقت شاید کسی نتواند به دادتان برسد!
● دشمن جایی آن بیرون است
“پیتر سنگه” استاد نگرش سیستمی در کتاب “پنچمین فرمان” به بررسی ریشه‌ها‌ی عدم وجود نگرش سیستمی در افراد، سازمانها و جوامع می‌پردازد و یکی از اصلی‌ترین دلایل آن را وجود تفکر “دشمن جایی آن بیرون است” برمی‌شمرد.
در هر یک از ما تمایلی نهفته است که زمانی که کارها درست پیش نمی‌رود، تقصیر را متوجه کسی یا چیزی خارج از خودمان بدانیم. زمانی که تنها بر خود متمرکز هستیم، قادر نیستیم اثرات عملکردمان را در محدوده خارج از خود ببینیم و هنگامی که عملکردمان منتج به نتایجی‌‌‌ می‌شود که برایمان آزار دهنده است، آن را ناشی از عملکرد سایرین به حساب می‌آوریم.
نگرش سیستماتیک به ما می‌آموزد که تمامی علل به وجود آمدن مسائل در درون سیستم و جزئی از آن می‌باشد. “دشمن جایی‌ آن بیرون است” یک قصه بی انتهاست. “آن بیرون” و “این داخل” قسمتهایی از یک سیستم واحد هستند و اگر بخواهیم همه مسائلمان را به “آن بیرون” نسبت دهیم، هیچگاه نمی‌توانیم نسبت به حل مسائل اقدام نمائیم.
چه زیبا گفت است وایت کلی که: «ما دشمن را ملاقات کرده‌ایم، او خود ماست»
● ضرب المثلهای دور ریختنی
▪ یک دست صدا ندارد
▪ با یک گل بهار نمی‌آید
▪ نرود میخ آهنی در سنگ
▪ هنر نزد ایرانیان است و بس
▪ ترک عادت موجب مرض است
▪ هرکسی را بهر کاری ساختند
▪ تربیت نا اهل را چون گردکان بر گنبد است
▪ خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو
▪ اصل بد نیکو نگردد چون که بنیادش بد است
▪ اگر شریک خوب بود، خدا برای خودش درست می‌کر
● شگفتی کلمات
کهکشان، آزادی، نفرت، ایثار، اضطراب، القاء، پرستش، ابدیت، دروغ، مهتاب، طراوت، زباله، رنگین کمان، تلالو، ترنم، تواضع،‌ تفرقه، شاهکار.
کلمات، پدیده‌های شگفت انگیزی هستند که چون لغلغه زبانمان شده اند، کمتر به تاثیر آنها در برقراری ارتباط بین انسانها توجه می‌کنیم ولی با یادگیری یک زبان جدید و برقراری ارتباط با افرادی که زبان جدید را استفاده می‌کنند، مجدد به یاد می‌آوریم که این کلمات به چه نحو‌ مفاهیم، افکار و احساسات ما را منتقل می‌کنند.
اگر به تاثیر کلمات بر مخاطبانمان واقف شویم، در بیان آنها دقت بیشتری به خرج خواهیم داد.
● ای برادر تو همه اندیشه ای
بسیاری از بزرگان و مشاهیر ملل این جمله را به اشکال مختلف بیان کرده اند که: «انسان همان چیزی است که باور دارد». این جمله خلاصه تمامی مباحث مطرح شده در برنامه ریزی عصبی – کلامی است: به هر چه می خواهید، می توانید برسید، به شرطی که آن را در ذهن خود با شرایط خاصی تصور کنید و ایمان داشته باشید به آن دست پیدا خواهید کرد.
زرتشت چه زیبا می گوید: “پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک”، با پندار نیک است که می توان به گفتار نیک و کردار نیک دست یافت و تا پندار، نیک نشود، نباید انتظار اصلاح سایر جنبه های شخصیت را داشت. لذا نابجا نخواهد بود اگر بگوییم:
ای بـرادر تــو هــمــه اندیشه ای
ما بقی هم خود فقط اندیشه ای
بعد از آن همه تو دگر اندیشه ای
ای بـرادر تــو چــقــدر اندیشه ای؟!!
● فصل نو شدن
به فردا انداختن کارها، از خصوصیات جدایی ناپذیر ما انسانها است و این خصوصیت را بیشتر از همه جا، در مورد تغییر خودمان به کار می بریم. همواره به خود می گوییم که از فردا، از هفته آینده، از ماه آینده، از سال آینده این عادت خوب را در خود ایجاد می کنم که متاسفانه این فرداها کمتر سراغ ما می آیند.
چه زیبا خواهد بود اگر بتوانیم در آغاز بهار و زمان اعتدال طبیعت که ظاهر زندگی‌ مان را نو می کنیم، تغییری هر چند کوچک به سمت اعتدال در درون خودمان نیز ایجاد کنیم. به قول مرحوم مجتبی کاشانی:
زیــر بــاران بـیــا قــدم بــزنــیــم حرف نشنیده ای به هـم بزنیم
نـو بـگویـیـم و نـو بـیـنـدیـشـیـم عـادت کـهـنـه را به هـم بزنیـم
و ز بــاران کـمــی بــیـامــوزیــم که ببـاریـم و حـرف کـم بـزنیـم
کـم بباریـم اگـر، ولـی همـه جا عالمـی را به چهـره نـم بـزنیم
چتـر را تاکنیـم و خیـس شویم لحظه ای پشت پابه غم بزنیم
قلم زندگی به دست دل است زنــدگــی را بیـا رقـــم بــزنـیـم
● اهداف کمتر، سازمان بهتر
اهداف سازمانی مانند فرزندان انسان می باشند. در یک خانواده با توجه به محدود بودن منابع،‌ هرچه تعداد فرزندان کمتر باشد‌ سرانه هر فرزند بیشتر می شود.
در سازمان نیز این موضوع صادق است. بدین معنی که اگر سازمان به جای انتخاب چندین هدف به صورت موازی و پراکنده، تعداد اهداف کمتری را برگزیند ولی تمرکز بیشتری در راستای تحقق آنها داشته باشد، احتمال دستیابی به آن اهداف را بالاتر می برد.
● تئوری زنجیر
اگر زنجیری بسیار قوی داشته باشیم که هر یک از حلقه هایش دارای توان بسیار زیادی باشد، اما فقط یک حلقه ضعیف در بین حلقه های آن موجود باشد، توان زنجیر به اندازه توان آن حلقه ضعیف خواهد بود، چرا که بر اثر اولین کشش، حلقه ضعیف باعث می شود که کل زنجیر از هم بگسلد.
این تئوری در خصوص هر سازمان نیز صادق است. اگر یک بخش از سازمان کار خود را به شکل ضعیفی ارائه دهد،‌ در واقع نقش همان حلقه ضعیف را بازی کرده است.
نکته قابل توجه این است که هر یک از این بخش ها از حلقه های کوچکتری به نام پرسنل تشکیل شده اند،‌ لذا متوجه می شویم هر فرد در یک سیستم چه نقش به سزایی می تواند داشته باشد.
● گاهی هم لازم است اشتباه کنیم!
یکی از فیلسوفان آلمانی عقیده داشت: «وقت ما ارزشمندتر از آن است که به بحث در مورد هر چیز صرف شود. بشر جایز الخطاست».
افرادی هستند که اصرار دارند در مورد هر چیز و هر مطلب جزئی نیز اشتباه نکنند و اغلب به خود اجازه اشتباه نمی دهند. آنچه آنها با این رفتار به آن دست می یابند، ترس از پیشروی به جلو است. ترس از اشتباه کردن درِی است که ما را در قلعه حد وسط محبوس می کند. اگر بتوانیم بر این ترس غلبه کنیم، گامی ارزنده در مسیر رهایی برداشته ایم.
● تقابل خیر و شر
تا به حال دقت کرده اید که در اکثر فیلمهای سینمایی یا کتابهای داستان، یک نیروی خیر ضعیف در برابر نیروی شرّ قوی قرار مِی گیرد و در انتهای داستان نیروی خیر با سختی بسیار بر نیروی شرّ غلبه می کند. اصلا اگر نیروهای خیر از نیروهای شر قوی تر بودند، داستان ها بی معنی می شدند.
هر روز در اطرافمان شاهد دهها مثال در اثبات قوی تر بودن نیروهای شرّ بر نیروهای خیر هستیم. ظاهرا دنیای ما طوری طراحی شده که خوب بودن بسیار سخت تر از بد بودن باشد و در نهایت انسانها به میزان تلاششان برای حرکت به سمت خوبیها، ازریابی شوند.
● لغت نامه مهندسین در جلسات کارفرما
روی چند انتخاب به طور همزمان در حال کار هستیم یعنی: هنوز تصمیم نگرفته ایم چه کنیم.
تمام انتخابهای اولیه کنار گذاشته شد یعنی: تنها فردی که موضوع را می فهمید از تیم خارج شده است.
پروژه به دلیل بعضی مشکلات دیده نشده، کمی از برنامه عقب است یعنی: تا کنون روی پروژه دیگری کار می کردیم.
این موضوع پس از روزها تحقیق و بررسی فهمیده شد یعنی: این موضوع را به طور تصادفی فهمیدیم.
کاملا انجام شده یعنی: راجع به ده درصد کار تنها برنامه ریزی شده است.
سه نمونه جهت مطالعه شما آورده شده یعنی: بقیه نمونه واجد مشخصاتی که شما باید بعد از مطالعه به آن برسید، نبوده اند.
نحوه عمل دستگاه بسیار جالب است یعنی: دستگاه کار می کند و این برای ما تعجب برانگیز است.
کل کوشش ما برای این است که مشتری راضی شود یعنی: ما آنقدر از زمانبندی عقب هستیم که که هرچه به مشتری بدهیم راضی می شود.
در این مورد طبق استاندارد عمل خواهیم کرد یعنی: از جزئیات کار اصلا اطلاع نداریم.
بقیه نتایج در گزارش بعدی ارائه می شود یعنی: بقیه نتایج را تا فشار نیاورید، نخواهیم داد.
● حیات در ابعاد دیگر جهان
ما در دنیایی سه بعدی زندگی می کنیم و می توانیم اشیائی که سه بعد یا کمتر دارند را درک کنیم. فرض کنید ما در دنیایی دو بعدی زندگی می کردیم و آن وقت می خواستیم یک کره سه بعدی را بشناسیم.
تنها کاری که می توانستیم انجام دهیم، این بود که آن کره را از صفحه وجودمان عبور دهند و بعد بگوییم که این کره، نقطه ای است که به یک دایره تبدیل مِی شود و آن دایره کوچک شده و مجددا به نقطه تبدیل می‌ گردد تا از بین برود و حداکثر برداشت ما از این جسم سه بعدی، در حد درک دو بعدی مان می بود.
پس ممکن است در حال حاضر در همین دنیایی که ما در آن زندگی می کنیم، حیاتی باشعورتر از ما در بعد چهارم یا پنجم وجود داشته باشد که ما از درک آنها عاجز باشیم.
● هنر خود بودن
شاید به جرأت بتوان گفت مهمترین مأموریت ما در دنیا، شناخت خود و حرکت در جهت پیشرفت است. همه ما باید مسیر پر فراز و نشیب زندگی را با تمام سختی ها و آسانی هایش طی کنیم و در کل مسیر فراموش نکنیم که فقط خودمان باشیم و زندگی کسی را تقلید نکنیم و بر داشته های دیگران افسوس نخوریم.
حدود هزار سال پیش رودکی چه زیبا سرود است که:
زمانه پندی آزادوار داد مرا
زمانه راچو نکو بنگری همه پند است
به روز نیک کسان گفت تا تو غم نخوری
بسا کسا که به روز تو آرزومند است
● قانون طلایی برقراری ارتباط با دیگران
هنگام ماهی گیری، غذای مورد علاقه ماهی را نوک قلاب قرار دهید، نه غذای مورد علاقه خودتان را.
● احساس حضور خداوند
یکی از مشکلاتی که اکثر ما با آن مواجه هستیم، برقراری رابطه بین زندگی مادی و زندگی معنوی مان است. ما هر روز زمانی را به معنویت تخصیص می دهیم و در زمان دیگری به کار یا تفریح می پردازیم و فکر می کنیم که این فعالیتها باید از هم جدا باشند.
این درست اشکالی است که مسلمانان از مسیحیت می گیرند، یعنی برای دین، یک زمان خاص در نظر گرفته اند و خدا را به کلیساها محدود کرده اند.
جالب است که در دین ما حتی از کار نیز به عنوان جهاد در راه خدا یاد شده است.
واقعا اگر می توانستیم هنگام انجام کلیه امورمان،‌ حضور خدا را احساس کنیم، چقدر از مشکلاتمان کاسته می‌شد؟
● مدیریت زمان
مدیریت زمان ابزاری برای استفاده بهتر از زمان در جهت دست یابی به اهداف می باشد و کلید آن، انضباط فردی است؛ یعنی این توانایی را داشته باشیم که خود را مجبور به انجام کاری در یک زمان معی‍‍ّن نماییم، خواه مایل به انجام آن باشیم، خواه نباشیم.
ما معمولا برای انجام کارهایمان یا برنامه ریزی نداریم، یا آنقدر فشرده برنامه ریزی می کنیم که دستیابی به اهدافمان طبق برنامه،‌ عملا غیر ممکن می شود.
مدیریت زمان می گوید: «کارهای خود را مثل کالباس برش دهید و به کارهای کوچک تقسیم کنید،‌ سپس یک تکه از کار را انتخاب کرده، بی درنگ آن را اجرا نمایید»
● نیروی جاذبه
نیروی جاذبه همواره انسان را به پایین می کشد و اگر کسی بخواهد بالا برود باید بر جاذبه غلبه کند. یک کوهنورد برای صعود باید تلاش بسیاری را صرف غلبه بر جاذبه نماید و هرچه بیشتر سختی بکشد و از خود همت و تحمل نشان دهد، می تواند بالاتر رود.
در زندگی معنوی انسان نیز غرایض دائما انسان را به پایین می کشند و اگر انسان برای صعود خود برنامه ای نداشته باشد، “خور و خواب و خشم و شهوت” او را به قعر چاه خودخواهی خواهند برد. میزان صعود هر انسان به قدر همت و نظم او در دستیابی به اهدافش می باشد.
● هماهنگی اهداف و ارزشها
با توجه به محدود بودن زمان، دست یابی به تمام اهداف مورد علاقه غیر ممکن است؛ پس باید با کنار گذاشتن ایده آل گرایی از اهداف کم اهمیت تر صرفنظر نمود و بر اساس سلسله مراتب ارزشها، پراهمیت ترین اهداف را انتخاب کرد و در راستای رسیدن به آنها گام برداشت.
ارزش یعنی نظرات و عقاید شخصی ما درباره این که چه چیزی درست و چه چیزی نادرست است. ارزشها اموری هستند که میل باطنی ما به سوی آنهاست و اگر در جهت آنها قدم برنداریم، خود را تمام و کامل احساس نمی کنیم.
اگر اهداف و ارزشهای ما همسو نباشند، درون ما تناقض ایجاد می شود و هماهنگی لازم جهت رسیدن به موفقیتهای بزرگ را از دست می دهیم. اگر کسی به کار معینی دست بزند اما در اعماق وجود طالب چیز دیگری باشد،‌به رضایت خاطر نخواهد رسید. همچنین اگر کسی به هدفی برسد، اما در راه رسیدن به آن، اصول اعتقادی خود را زیر پا گذاشته باشد، دستاوردهای خود را ضایع خواهد کرد.
● انتخاب هدف
متخصصان روانشناسی موفقیت،‌ فرمول موفقیت را به طور خلاصه در چهار قدم، به این صورت تعریف م‍ی کنند:
قدم اول هدف گذاری است، یعنی دقیقا مشخص کنید چه می خواهید. قدم دوم انجام عمل است، یعنی در راه رسیدن به اهداف گام بردارید. قدم سوم کنترل بازخورد است، یعنی نتایج اقدامات خود را بررسی کنید تا متوجه شوید در راستای اهداف است یا خیر و قدم چهارم ایجاد نرمش در رفتار است، یعنی اگر متوجه شدید در راستای اهداف حرکت نمی کنید،‌ به راحتی مسیر خود را عوض کنید.
طبق مطالعات انجام شده، فقط ۱۰% مردم دنیا در زندگی خود هدف دارند و کمتر از ۳% مردم اهداف خود را روی کاغذ مکتوب کرده اند.
پس هر وقت احساس کردیم که در زندگی به خواسته هایمان نمی رسیم باید ابتدا بررسی کنیم که جزو کدام دسته هستیم. ۹۰%، ۷% یا ۳%؟
● اِنّ اللهَ یَهدی مَن یَشاء
عبارت «اِنّ اللهَ یَهدی مَن یَشاء» را معمولا به این صورت ترجمه می کنند: «خداوند هر کسی‌ را که بخواهد، هدایت می‌ کند»‌. کسانی که نگرش جبرگرایانه دارند، با شنیدن این آیه می گویند که اگر من هدایت نشده ام، پس خداوند نخواسته است.
جدیدا تعبیر جدیدی از این آیه شنیدم که در آن کلمه «یشاء» را به انسان نسبت داده بود و آن را به این صورت ترجمه کرده بود: «خداوند هر کس را که بخواهد هدایت شود، هدایت می کند».
گفتن این که کدام ترجمه صحیح تر است، کار صاحبنظران فن است ولی ترجمه دوم دلنشین تر است. شاید این آیه هم مؤید ترجمه دوم باشد که: «اَلّذین جاهَدوا فینا‌ لَنَهدینّهُم سُبُلَنا»، یعنی: «کسانی را که در راه ما مجاهدت کنند،‌ به راههای خویش هدایت می نماییم»
● سعدی‌ و مدیریت پروژه
ظاهرا شیخ اجل هم متخصص برنامه ریزی و کنترل پروژه بوده و ما خبر نداشتیم. در یکی از ابیاتش با ظرافت خاصی به موضوعاتی‌ همچون امکان سنجی پروژه قبل از شروع آن، ارزیابی تامین کنندگان قبل از انعقاد قرارداد، تخمین فعالیتها و زمانبندی اجرای آنها و سرانجام،‌ تعهد به اجرای فعالیتها در زمانبندی مقرر می پردازد. باور ندارید؟ خودتان قضاوت کنید:
من ندانستـم از اول که تـو بـی مهـر و وفایی عـهـد نابستـن از آن بـه که ببنـدی و نپایـی
دوستـان عـیب کننـدم که چـرا دل به تو دادم بایـد اول به تو گفتـن که چنین خوب چرایـی
ای کـه گفتـی مـرو انـدر پـی خـوبـان زمــانـه مـا کجـاییـم در ایـن بحـر تفـکـر تـو کـجـایـی
آن نه خالسـت و زنخـدان و سر زلـف پریشان که دل اهل نظر برد که سرّی است خدایـی
پـرده بــردار کـه بـیگـانه خـود ایـن روی نبینـد تــو بزرگــی و در آیـیـنــه کــوچـک ننـمـایـی
حلقــه بر در نتــوانم زدن از دســــت رقیبــان ایـن توانـم کـه بیـایـم بـه محلـت به گدایـی
عشق و درویشی و انگشت نمایی و ملامت همـه سهل است تحمـل نکنـم بـار جدایـی
روز صحرا و سماعسـت و لب جوی و تماشـا در همه شهر دلی نیست که دیگر بـربـایـی
گفته بـودم چو بیـایـی غـم دل با تـو بـگـویـم چه بگویم که غـم از دل برود چون تو بیـایـی
شمع را بـاید از این خانه به دربردن و کشتن تا به همسایـه نگویـد که تـو در خانه مـایـی
سعدی آن نیست که هرگـز ز کمندت بگریزد که بدانست که دربند تو خوشتر که رهـایـی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

فهرست
error: Alert: Content is protected !!